بدین ترتیب، قانون پائو از چند جهت از روش لوتکا متمایز میشود. نخست آن که لوتکا از هیچ نوع آزمون آماری استفاده نکرد، در حالی که پائو مطالعه لوتکا را با بهره گرفتن از آزمون آماری کولموگروف- اسمیرنوف مورد بررسی دوباره قرار داد. همچنین، در شمارش نویسندگان، پائو برخلاف لوتکا همه نویسندگان یک مقاله را مورد بررسی قرار داد. بسیاری از نویسندگان پس از پائو در این زمینه با او هم عقیده بوده و در مطالعات صورت گرفته در این حوزه از شمارش کامل استفاده کردند.
لازم به ذکر است که در بررسی قواعد لوتکا و پائو نمی توان از روش شمارش کسری استفاده کرد؛ زیرا شمارش کسری برای مقالات چند نویسندهای بین صفر و یک نوسان خواهد داشت. این بدین معنی است که وزن مقالات با تغییر تعداد نویسندگان یک مقاله، تغییر خواهد کرد چرا که با افزایش تعداد نویسندگان مقالات، سهم هر یک از نویسندگان کاهش مییابد (همان).
۲-۱-۴-۳- مدل شاکلی
ویلیام شاکلی[۴۸] (۱۹۵۷) یکی از برندگان جایزه نوبل فیزیک سال ١٩۵۶، با بررسی شمار انتشارات علمی به مطالعه بهرهوری علمی در چند آزمایشگاه تحقیقاتی پرداخت. پژوهشگران و تولیدات آنان با بهره گرفتن از دو چکیده نامهی علوم[۴۹] در سالهای ١٩۵٠-۱۹۵٣ شناسایی شدند. وی بر خلاف لوتکا در تحلیل خود، همه همکاران هر مقاله را به شمار آورد و سهم مشارکت همه را با هم برابر فرض کرد. آنگاه لگاریتم فراوانی تولیدات علمی را که به این شیوه وزنگذاری شده بود، بر حسب درصد نویسندگان ترسیم کرد (نمودار ٢-۲) و دریافت که فرایند تولید علم خلاقانه، توزیعی کم و بیش لگاریتمی در میان پژوهشگران دارد. به عبارت دیگر، میزان بهرهوری علمی تقریباً به صورت نمایی از فردی به فرد دیگر افزایش مییابد. بهرهوری علمی در میان افراد مختلف متفاوت است و فاصله بسیار چشمگیری بین افراد کمتولید و پرتولید در دو سوی منحنی بهرهوری وجود دارد.
وی «فرضیه سازمانی[۵۰]» را در توجیه چگونگی رویداد «توزیع نرمال لگاریتمی» مردود دانست. زیرا وی نشان داد که آزمایشگاههای دارای سازمانهای متفاوت پژوهش و تولید علم از همین توزیع لگاریتمی نمایی برخوردارند. از سوی دیگر، وی نشان داد که این توزیع نمایی، بیشتر مرهون پژوهشگرانی است که قادر به انتشار مستقل بودهاند. زیرا، بخشی از منحنی که شیب تندی را باعث شده است، حاصل حمایت پژوهشگرانی است که به طور انفرادی به انتشار پرداختهاند. در واقع، تولید علم حدود نیمی از پژوهشگران با حمایت پژوهشگران بهرهورتر انجام شده است که خود قادر بودهاند به طور مستقل، به تنهایی و با نرخی نسبتا زیاد دست به انتشار بزنند (نمودار ۲-۲) .
نمودار ۲-۲- توزیع تجمعی لگاریتمی شمار تولیدات بر حسب شمار پژوهشگران (شاکلی، ۱۹۵۷، ص. ۲۸۱)
بدین ترتیب، وی برای توضیح تفاوت در بهرهوری به عوامل فردی روی میآورد و توانمندیهای ذهنی را بیش از دیگر عوامل دخیل میداند. در واقع، توانمندیهای ذهنی فرد به وی امکان میدهد جنبههای مختلف حل مسئله را درک کند، ارتباط بین این جنبهها را تشخیص دهد و سودمندی این آمیزه جدید را دریابد. چنانچه تغییرات اندکی در یک جهت بر هر یک از این عوامل و ویژگیهای خاص اعمال شود، میتواند تغییری بزرگ در نتیجه حاصل ایجاد کند. برای نمونه، در فرایند تولید علم عوامل ذهنی هشتگانه ذیل میتوانند نقش داشته باشند: توانایی اندیشیدن پیرامون یک مسئله خوب، توانایی کار بر آن مسئله، توانایی بازشناختن نتیجهای ارزنده، توانایی تصمیم گیری درباره زمان بسندگی کار و آغاز به نگارش تحقیق، توانایی نگارش یافته ها به شیوهای اثربخش و به حد تکافو، توانایی بهره برداری سازنده از انتقادها، تصمیم برای ارسال مقاله به یک مجله و مداومت در بازنگری (در صورت درخواست داوران) (شاکلی، ١٩۵٧، ص. ۲۸۶) . احتمال این که پژوهشگری بتواند در دوره زمانی معینی مقالهای تولید کند (P) ، برابر است با حاصل ضرب این مجموعه عوامل هشتگانه:
به این ترتیب ، اگر توانایی پژوهشگری در هر یک از این هشت عامل به اندازه ۵٠ درصد از پژوهشگری دیگر فراتر رود، یعنی:
و … و
بهرهوری وی ٢۵ برابر خواهد بود:
بدین ترتیب، وی اختلاف فاحش میان تولیدات علمی پژوهشگران را بر اساس مدلهای ساده شدهای از فرایندهای ذهنی تشریح کرد.
۲-۱-۴-۴- مدل پرایس
در سال ۱۹۶۳ درک دسولا پرایس[۵۱] مدلی را برای تبیین بهرهوری پدیدآوران پرتولید در یک حوزه موضوعی مطرح کرد. وی پس از بررسی اندیشههای فرانسیس گالتون در نخبه سالاری و آلفرد لوتکا در پدیدآوری در دو دو حوزه شیمی و فیزیک، این مدل را ارائه کرد. وی معتقد است که تعداد تولیدات پدیدآوران فعال یا پرتولید در یک حوزه موضوعی خاص در خلال یک دوره زمانی معین، تقریباً برابر با نیمی از تعداد تولیدات کل پدیدآوران در همان حوزه است، به این معنی که پدیدآوران فعال نیمی از کل انتشارات یک حوزه را تولید و منتشر می کنند. به این معنی که هر گاه xنویسنده، تعداد y مقاله را به رشته تحریر درآورده باشند، تعداد نویسنده، تعداد مقاله را نوشتهاند. به این معنی که اگر ۵۵۰ نویسنده ۱۷۰۰ مقاله نوشته باشند، بر اساس این قاعده تقریبا ۲۳ نویسنده، ۸۵۰ مقاله را به رشته تحریر درآوردهاند. این قاعده با عنوان قاعده ریشه دوم پرایس[۵۲]، شناخته میشود. قاعده پرایس ریشه در قاعده روسو دارد که در حوزه علوم اجتماعی شناخته شده است (حیدری، ۱۳۸۹) .
۲-۱-۵- جمعبندی
سنجش و ارزیابی دقیق بهرهوری علمی پژوهشگران، نیازمند شاخص ها و روشهایی هر چه عینیتر و دقیقتر است. هر مقاله علمی که در مجلات معتبر نمایهشده در نمایهنامههای تراز اول جهان به ثبت میرسد، عینیترین و در عین حال آمادهترین سنجهای است که میتواند به عنوان بازنمون بهرهوری علمی و در نتیجه واحد سنجش آن به کار گرفته شود. با این حال، این شاخص به تنهایی نمیتواند بهرهوری علمی را بازتاب دهد. میزان اثرگذاری مقاله در پیشبرد دانش، میانگین مدت زمان صرف شده برای انتشار هر قالب مقاله و میانگین مقالات منتشر شده در مدت زمانی مشخص از جمله ویژگیهایی است که میتواند در سنجش دقیقتر بهرهوری علمی به خدمت گرفته شود. این ویژگیها، به ترتیب در شاخصهای میانگین استنادی، سرعت انتشار و نرخ انتشار منعکس میشود. همچنین، در ارزیابیهای جمعی پژوهشگران، سرانه انتشار که نشانگر میانگین مقالات پژوهشگران است میتواند امکان مقایسهی بین دو یا چند جامعه علمی را فراهم سازد. آشکار است که هر شاخص تنها بخشی از واقعیت را منعکس میسازد. این امر درباره مدلهای سنجش بهرهوری نیز صادق است. برای مثال مدل پرایس، سهم پرتولیدترین نویسندگان را در مقایسه با دیگر نویسندگان در یک جامعه علمی محاسبه میکند، در حالیکه در مدل لوتکا، پرتولیدترین نویسندگان به عنوان برونهشته از مدل کنار گذاشته شدهاند، تا بتوان به رفتار عمومی نویسندگان در یک جامعه علمی دست یافت.
۲-۲- پیشینه پژوهش
مطالعات انجام شده را میتوان در دو بخش کلی مورد مطالعه قرار داد. بخش اول پژوهشهای پیرامون تولید علم ایران در سطح پژوهشگران، بخش دوم پژوهشهای پیرامون بهرهوری علمی.
۲-۲-۱- پژوهشها پیرامون تولید علم ایران در سطح پژوهشگران
پژوهشهای پیرامون تولید علم در ایران طیف گستردهای را در سطوح مختلف شامل می شود از جمله پژوهشهای بسیاری در حوزه تولید علم در ایران در سطح کشور (صبوری، ۱۳۸۲؛ موسوی، ۱۳۸۳؛ نوروزی چاکلی، و همکاران، ۱۳۸۶؛ صبوری، و پورساسان، ۱۳۸۳)، در سطح موسسه (صبوری، و پورساسان، ۱۳۸۳؛ رحمانی، ۱۳۸۵؛ نوروزی چاکلی، و همکاران، ۱۳۸۶؛ بینش، و مقصودی، ۱۳۸۷؛ علیجانی، کرمی، و زراعتکار، ۱۳۸۸؛ عبدی، ۱۳۸۹؛ حیاتی، و ابراهیمی[۵۳]، ۲۰۰۹)، در سطح مجله (نوروزی چاکلی، و همکاران، ۱۳۸۶) و در سطح رشته (مسگرپور، و همکاران، ۱۳۸۸؛ صراطی شیرازی، و گلتاجی، ۱۳۹۰)، صورت گرفته است.
دسته گستردهای از پژوهشها نیز به بررسی تولید علم ایران در سطح پژوهشگران پرداختهاند. برای نمونه عصاره، و معرفت (۱۳۸۴) در پژوهشی با عنوان “مشارکت پژوهشگران ایرانی در تولید علم جهانی در مدلاین” با بهره گیری از روشهای علمسنجی به بررسی و تحلیل رشد و توسعه آثار مقالات علمی پژوهشگران علوم پایه و بینرشتهای پزشکی که در سالهای ۱۹۷۶- ۲۰۰۳ مشتمل بر ۲۶۹۵ مدرک در پایگاه مدلاین به چاپ رساندهاند، پرداختند. نتایج نشان داد که مقالات آثار پژوهشگران ایرانی در پایگاه مدلاین طی این سالها افزایش قابل توجهی داشتند و در تولید مقالات به چاپ رسیده در دوره زمانی مورد مطالعه ۹۳۷۳ نویسنده همکار سهیم بودند و همکاری گروهی برای هر مقاله به طور متوسط ۴/۳ نفر بوده است.
دیدگاه (۱۳۸۸) در پایان نامه کارشناسیارشد خود به بررسی مطالعه الگوهای مشارکت علمی پژوهشگران ایرانی در پژوهشهای بین المللی نمایه استنادی علوم طی سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۷ پرداخت. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که روند رشد تولیدات با الگوی بیش از ۴ نویسندهای طی ده سال، نسبت به سایر الگوها سریعتر بوده است. بررسی روند رشد تولیدات تک نویسندهای حاکی از این امر است که این تولیدات طی ده سال روندی نسبتا ساکن و با تغییر بسیار کم را پیمودهاند. همچنین نتایج نشان داد که حوزه بیولوژی مولکولی و ژنتیک بیشترین میزان تولیدات مشارکتی و حوزه ریاضیات در میان رشته های علوم کمترین میزان تولیدات مشارکتی را طی ده سال داشته اند.
علیجانی، کرمی، و زراعتکار (۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان “بررسی و مقایسه چهار دوره تولیدات علمی جامعه پزشکی ایران در عرصه بین المللی"، تولیدات علمی کلیه دانشگاهها و مراکز پژوهشی علوم پزشکی ایران در چهار دوره پنجساله از سال ۱۹۸۷ تا ۲۰۰۲ را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دادند. یافته ها نشان داد که در دوره اولی (۱۹۹۱- ۱۹۸۷) دانشگاه تهران، در دوره دوم (۱۹۹۲- ۱۹۹۶) ، دوره سوم (۱۹۹۷- ۲۰۰۱) و در دوره چهارم (۲۰۰۲- ۲۰۰۶) دانشگاه علوم پزشکی تهران به عنوان موسسه برتر شناخته شدند. همچنین نتایج نشان داد که تعداد مدارکی که در دوره چهارم بازیابی شد گویای روند رو به رشد بوده است. همچنین آنان علاوه بر بررسی تولیدات علمی در سطح موسسات، به بررسیهایی در سطح نویسندگان ایرانی پرداختند و نویسندگان برتر به لحاظ تولید علم را معرفی کردند.
نوروزی (۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان “ارزیابی تولیدات علمی متخصصان علوم کتابداری و اطلاعرسانی ایران بر مبنای مقاله های بین المللی موجود در پایگاه استنادی وب آو ساینس[۵۴] به بررسی وضعیت کمی مقاله های منتشر شده به زبان انگلیسی توسط این متخصصان پرداخت. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که وضعیت کمی مقاله های منتشر شده توسط متخصصان کتابداری و اطلاعرسانی ایران در سطح بین المللی پایین است و توجه بیشتری را میطلبد. با وجود این مقایسه تعداد تولیدات علمی کتابداران ایرانی نسبت به دوره قبل و بعد از انقلاب اسلامی نشان میدهد که تعداد مقاله های منتشر شده بعد از انقلاب رشد خوبی داشته است.
اعظمی (۱۳۸۹) تحقیقی تحتعنوان “بررسی میزان و عوامل موثر بر تولید علم در میان اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی کرمان طی سالهای ۲۰۰۰-۲۰۰۷” انجام داد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان با ۹۷ عنوان از مجموع ۱۵۳ مقاله بیشترین تولید را در بین دانشکده های وابسته به دانشگاه به خود اختصاص داده است. بیشترین میزان استناد (۲۵۲ استناد) به مقاله های تالیفی اعضای هیئت علمی دانشکده پزشکی صورت گرفته است. همچنین تاثیر برنامه های تشویقی دانشگاه در ایجاد انگیزه اعضای هیئت علمی برای چاپ مقاله در مجله های تحت پوشش ISI به طور میانگین ضعیف است.
سهیلی، دانش، مصرینژاد، و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی با “عنوان قانون باروری پدیدآور در مورد تولیدات علمی پژوهشگران دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بر اساس پایگاه “وب آو ساینس” به بررسی قانون باروری لوتکا و برادفورد در مورد تولیدات علمی پژوهشگران دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در بین سالهای ۱۹۹۲ – ۲۰۰۸ پرداخته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که توزیع مقالات تولید شده توسط پژوهشگران این دانشگاه از قانون لوتکا تبعیت می کند. همچنین توزیع پراکندگی مجلات منتشر کننده انتشارات از قانون برادفورد تبعیت می کند.
فتاحی، دانش، و سهیلی (۱۳۹۰) در مقالهای به بررسی تولیدات علمی پژوهشگران دانشگاه فردوسی مشهد در یک دوره بیستساله به منظور تعیین میزان همکاری و ترسیم ساختار علمی این دانشگاه بر پایه میزان استنادهای دریافتی مدارک منتشر شده پژوهشگران این دانشگاه می پردازد. یافتههای حاصل از این پژوهش نشان داد که در این بازه زمانی پژوهشگران این دانشگاه موفق به انتشار ۲۳۱۸ مدرک نمایه شده در وبگاه علوم گردیدهاند. توزیع فراوانی مشارکت نویسندگان از قاعده لوتکا و توزیع فراوانی موضوعی مدرکهای هسته تولیدشده توسط نویسندگان این دانشگاه از قاعده برادفورد پیروی می کند. همچنین دانشگاه فردوسی مشهد در تولید علم جهانی از نرخ متوسط رشد برابر ۲/۳۴ درصد برخوردار بوده است.
۲-۲-۲- پژوهشهای پیرامون بهرهوری علمی
دستهای از پژوهشها به بررسی بهرهوری علمی پژوهشگران با بهره گرفتن از شاخص های بهرهوری علمی و مدلهای بهرهوری علمی پرداختهاند که در زیر به طور مجزا به آن پرداخته می شود.
۲-۲-۲-۱- با بهره گرفتن از شاخص های بهرهوری علمی
نجفیپور، درویشمقدم، آزمندیان و همکاران (۱۳۸۸) در مقالهای به بررسی تاثیر ارائه خدمات آموزشی – پژوهشی در قالب تاسیس پایگاه توسعه تحقیقات بالینی بر عملکرد پژوهشی اعضای هیئت علمی بالینی دانشگاه علوم پزشکی کرمان با بهره گرفتن از دو گروه آزمون و شاهد می پردازد. وی در این پژوهش عملکرد پژوهشی اعضای هیئت علمی بالینی را با بهره گرفتن از شاخص تعداد و سرانه انتشار مورد سنجش قرار داد. نتایج حاصل از پژوهش حاکی از رشد تعداد و سرانه مقالات چاپ شده گروه آزمون به میزان ۳۹ و۳۳ درصد و کاهش این شاخص ها در گروه شاهد به میزان ۲۱ و ۶/۲۱ بوده است که اختلاف دو گروه از نظر هر دو شاخص معنیدار میباشد. بنابراین تأسیس پایگاه تحقیقات بالینی و ارائه خدمات آموزشی–پژوهشی آن در محل کار اعضای هیأت علمی بالینی، تأثیر مثبتی بر عملکرد و ارتقاء شاخص های پژوهشی اعضای مذکور داشته است.
یزدی صمدی و اشکان (۱۳۸۸) در پژوهشی به ارزیابی مؤسسات و مراکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی ایران با بهره گرفتن از شاخص سرانه انتشار می پردازد. نتایج این بررسی نشان داد که در ۲۱ مؤسسه ستادی و ۳۲ مرکز تحقیقاتی سازمان تحقیقات و آموزش کشاورزی (ستاک) در هر سال به طور متوسط ۲۶۶۴ طرح پژوهشی اجرا و پایان یافته و حدود ۲۷۰۲ در دست اجرا فعال بود. پژوهشگران شامل پژوهشگران شاغل در موسسات و مراکز ستاک هر سال به طور سرانه حدود ۳۸/۱ طرح پژوهشی را به پایان میرسانند و ۴/۱ طرح هم در دست اجرا دارند. سرانه مقالات علمی پژوهشی، علمی ترویجی و ارائه شده در همایشهای علمی داخلی و خارجی پژوهشگران ستاک در هر سال به طور متوسط، به ترتیب حدود ۳۳/۰، ۱۳/۰ و ۰۲/۱ عنوان و مجموع سرانه مقالات علمی پژوهشی و علمی ترویجی آنها به طور متوسط برابر ۴۶/۰ مقاله بوده که تقریباً برابر این شاخص در کل کشور بود.
کوهن[۵۵] (۱۹۸۰) در پژوهشی به بررسی انتشارات اعضای هیات علمی دانشگاه راکفلر[۵۶] در رشته های مختلف در سالهای ۱۹۷۷-۱۹۸۸ پرداخت. وی مؤلفه شمار پژوهشگران و تعداد انتشارات به ازای هر عضو هیات علمی را مورد توجه قرار داد. نتایج حاصل از پژوهش وی نشان داد که رشته شیمی، ریاضیات، فیزیک سرانه انتشار بیشتری نسبت به رشته بیولوژی و بیوشیمی و فیزیولوژی دارد، اما به لحاظ آماری میان رشته های مختلف به لحاظ سرانه انتشار اختلاف معناداری وجود ندارد.
روبیو[۵۷] (۱۹۹۲) در مقالهای به بررسی تولیدات علمی در دانشگاه های اسپانیایی در حوزه موضوعی علوم اجتماعی و زبان در بازه زمانی ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸ می پردازد. معیارهای مورد استفاده در سنجش بهرهوری، نرخ انتشار، نسبت انتشارات بر پژوهشگران (سرانه انتشار) بوده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان از افزایش نرخ انتشارات در بازه زمانی مورد نظر داشت.
واگنر-دوبلر (۱۹۹۵) در پژوهشی به بررسی توزیع فراوانی بهرهوری علمی پژوهشگران می پردازد. وی معتقد است که بهرهوری علمی پژوهشگران با حیات علمی یکسان باید مورد مقایسه قرار گیرد. به طور کلی نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که مدت زمان مشارکت علمی پژوهشگران با شروع یکسان حیات علمی، با توزیع لوتکا انطباق نداشته است. همچنین سرعت انتشار پژوهشگران که شاخص بهتری برای سنجش ظرفیت علمی نسبت به تعداد انتشارات بوده، به توزیع نرمال نزدیک است.
گوپتا و کاریسیداپا (۱۹۹۷) در پژوهشی تحتعنوان “بهرهوری نویسندگان از جنبه مدت زمان مشارکت علمی و سرعت انتشار” به تحلیل توزیع فراوانی بهرهوری علمی نویسندگان فعال با مدت زمان مشارکت علمی یکسان در رشته تخصصی ژنتیک می پردازد. تمرکز این پژوهش بر دو جنبه مدت زمان واقعی مشارکت علمی آنها در حوزه موضوعی مورد نظر و سرعت تولید انتشارات علمی است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که توزیع فراوانی مدت زمان مشارکت علمی نویسندگان به توزیع لوتکا و توزیع دوجملهای نزدیک است. همچنین توزیع بدست آمده از سرعت انتشار به توزیع لوتکا نزدیک نبوده و بیشتر به توزیع پواسون انطباق دارد.
هیوبر (۱۹۹۸) در پژوهشی، فرایند اصولی در بسط قانون لوتکا را تشریح می کند. وی معتقد است که قانون لوتکا توزیع پژوهشگران و تعداد انتشارات را نشان داده اما این پارامترها نمی توانند با متغیرهایی که در طول حیات علمی پژوهشگران قابل سنجش باشند ارتباط برقرار کنند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که تعداد مقالات و اختراعات در هر سال (نرخ انتشار) و طول حیات علمی پژوهشگران از توزیع نمایی تبعیت می کنند.
هیوبر (۲۰۰۱) در پژوهشی با عنوان “روش جدید برای تحلیل بهرهوری علمی” روشی در سنجش بهرهوری علمی نویسندگان را در حوزه های موضوعی نظیر فیزیک، ریاضیات، بیولوژی، روانشناسی به کار گرفت تا کاربردپذیری عمومی آن را مورد تایید قرار دهد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که نرخ انتشار و مدت زمان حیات علمی نویسندگان حوزه های موضوعی مورد نظر از توزیع نمایی پیروی می کند. چنانچه که اغلب نویسندگان نرخ انتشار کمتر و حیات علمی کوتاهتری دارند. از سوی دیگر رشته بیولوژی با رشته های فیزیک، ریاضیات و روانشناسی تفاوت معناداری به لحاظ نرخ انتشار دارند.
هیوبر و واگنر-دوبلر (۲۰۰۱) در پژوهشی به بررسی تولیدات علمی با دو عامل نرخ انتشار و طول حیات علمی نویسندگان پرداخته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که الگوی زمانی تولیدات علمی تصادفی بوده و با توزیع پواسون انطباق دارد. همچنین توزیع نمایی بیشترین میزان انطباق را با نرخ انتشارات و انطباق منطقی با طول حیات علمی نویسندگان دارد.
هیوبر (۲۰۰۲) در پژوهشی به طراحی مدل جدید برای بسط قانون لوتکا می پردازد. این مدل با عواملی نظیر نرخ انتشارات، مدت زمان حیات علمی، تصادفی بودن انتشارات و توزیع پواسون در طول زمان، توسعه یافته است. از مزایای این مدل توانایی ایجاد پیوند میان پارامترهای قابل اندازه گیری و عوامل انسانی است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که این مدل می تواند درک بهتری از علل تفاوت میان نمونههای مختلف را فراهم کند.
توتکوشیان و همکاران ( ۲۰۰۳) در مقالهای تحتعنوان"استفاده از تعداد انتشارات در سنجش بهرهوری پژوهشی موسسات” به ارزیابی و رتبه بندی موسسات به وسیله فعالیتهای پژوهشی آنها می پردازد. وی رتبه بندی موسسات را بر اساس سنجه تعداد کل انتشارات و سرانه انتشارات (نسبت تعداد انتشارات بر تعداد اعضای هیئت علمی موسسه) انجام داد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که این دو سنجه بسته به سیاستگذاری هر موسسه در موسسات مختلف، متفاوت است. به عبارت دیگر موسساتی که تاکید بیشتری بر فعالیتهای آموزشی دارند، دارای فعالیتهای پژوهشی کمتری هستند.
۲-۲-۲-۲- با بهره گرفتن از مدلهای بهرهوری علمی
کشوری (۱۳۸۸) به بررسی میزان مشارکت پژوهشگران ایران در نمایه استنادی علوم، علوم اجتماعی، و هنر و علوم انسانی در پایگاه استنادی وبآوساینس بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ پرداخت. از جمله قواعد کتابسنجی به کار برده شده در این پژوهش، قاعده لوتکا بود. این قاعده درباره بهرهوری علمی ایرانیان در پایگاه استنادی وبآوساینس مورد تایید قرار گرفت. همچنین قاعده لوتکا درباره بروندادهای علمی پژوهشگران ایرانی و تعداد مدارک آنان در نمایه استنادی علوم و علوم اجتماعی نیز مورد تایید قرار گرفت، اما بهرهوری علمی پژوهشگران ایرانی در نمایه استنادی هنر و علوم انسانی مطابق قاعده لوتکا نبود.
عصاره و مصطفوی (۱۳۹۰) در پژوهشی با بهره گرفتن از قواعد علمسنجی به بررسی انطباق قواعد لوتکا و پائو با تعداد نویسندگان و مقالات آنان در حوزه های علوم رایانه و هوش مصنوعی در پایگاه اطلاعاتی وبآوساینس در سالهای ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۹ پرداختند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که تعداد نویسندگان و تعداد مقالات آنان در حوزه های علوم رایانه و هوش مصنوعی با قاعده لوتکا انطباق ندارد، اما مطابق قاعده پائو است. همچنین رابطه بین تعداد نویسندگان و تعداد همکاری در تالیف آنان در این دو حوزه با قاعده پائو انطباق ندارد.
لوتکا (۱۹۲۶) در مقالهای تحتعنوان “بسامد توزیع بهرهوری علمی” با بهره گرفتن از چکیدهنامه جامع شیمی و فیزیک به شمارش نام افراد و انتشارات آنها پرداخت و فراوانی انتشارات نویسندگان را در یک حوزه موضوعی تشریح کرد. نتایج حاصل از پژوهش وی نشان داد که در یک حوزه موضوعی تعداد اندکی از نویسندگان بخش اعظمی از انتشارات را منتشر می کنند. به عبارت دیگر تعداد نویسندگانی که n مقاله دارند نویسندگانی است که یک مقاله دارند.
شاکلی (۱۹۵۷) در پژوهشی به بهرهوری علمی از دیدگاه نهادی (سازمانی) توجه کرد. وی به تجزیه و تحلیل آمار تولیدهای علمی برخی از مراکز تحقیقاتی پرداخته بود. نتایج حاصل از پژوهش وی نشان داد که حتی میان تعداد تولیدهای علمی چند نفر که در آزمایشگاههای تحقیقاتی مشابه کار می کنند تفاوتی بسیار وجود دارد. وی توانمندیهای فکری هر شخص را بیش از سایر عوامل در این تفاوت دخیل دانست.
آخرین نظرات