موقعیتمهاجرتیازعواملاثرگذاربرعملکرد یادگیریدانشآموزاندربسیاریازکشورهاست . تحقیقاتنشانگرآناستکهبهجزدانشآموزان مهاجرکانادا،دانشآموزانمتعلقبهمهاجراننسل اول دانشآموزانمتولدخارجازکشور ) و دوم( والدینمتولددرخارجازکشورنسبتبههموطنهایغیرمهاجرخودعملکردپایینتریدر یادگیریدارند(OECD,2006,b). باافزودهشدنبرتوانشزبانیکشورمیزبان،ازمیزان نابرابریدریادگیریبینمهاجراننسلدومکاسته میشود مبداءمهاجرانهمازعواملاثرگذاربرمیزانتوقف ودریادگیریمهاجرانبهشمارمیآید.کودکانمهاجرنسلاولیکهدارایدورهیابتدایی اجباریطولانیتریداشتندنسبتبههمتایانخود ،درعلومپیشرفتبیشترینشانمیدهند . افزون بر این ،درکنارمسئلهیپیشرفتیادگیریدانش آموزانمهاجر،مسئلهیاساسیدیگرمیزان پیوستگیاجتماعیآناناست.زبانخانوادهباموفقیتکلاسدرارتباطاست. درهیجدهکشورعضو OECD،دانشآموزانی شرکت کننده درPISA,2003 که در مدرسهبهزبانیغیراززبانخانوادهتحصیلمیکردنددرآزمون ریاضیاتنمرهپایینترینسبتبههمتایانخودکهبهزبان آموزشیدرمنزلصحبتمیکنندکسبکردند( گزارش پایش آموزش برای همه، ۱۳۸۸: ۵۰) . دربسیاریازکشورهایامریکایلاتین،نظیربولیوی،شیلی،اکوادور،گواتمالا،مکزیکوپرو، دانشآموزانیکهبهزبانبومیصحبتمیکردندنسبتبهدانش آموزانیکهبهزبانآموزشییامدرسهصحبتمیکردندنمرهپایین کسب کرده اند. اخیراًعملکردزبانیضعیفدرکشورهایجمهوریدومینیکن،اکوادر،گواتمالا،نیکاراگوئه، درخواندنوریاضیاتگزارششدهاست. دربسیاریازمطالعاتعامل زبان،پسازعواملی،چونفقر،مکانوسایرعواملمربوطبه شاخصهایزمینهیخانوادگیموردبررسیقرارمیگیرد(همان : ۵۱).
با توجه به گستردگی مبحث مربوط به عوامل سطح دانش آموز ٬ هریک از این عوامل به تفصیل توضیح داده می شود:
۲-۳-۷-۱-۱ .وضعیت اجتماعی ـاقتصادی (SES)[54]
جوامعانسانیازلحاظاقتصادیواجتماعیبهطبقاتمختلفیتقسیم بندیمیشوند. هرکسی برحسبحرفه وبرخیمعیارهایاقتصادیوتحصیلی،بهیکطبقهاجتماعیواقتصادیخاص تعلقدارد.طبقاتاجتماعی ـاقتصادیرویجنبههایمختلفزندگیتأثیردارد.تأثیرطبقات اجتماعی ـاقتصادیبرتعلیم و تربیتازگذشتههایدور،هموارهموردتوجهبودهاست(رضوی و اشکوه طاهری، ۱۳۸۹: ۲۲).
پایگاه اقتصادی-اجتماعی به موقعیت و جایگاهی که فرد در سلسله مراتب اجتماعی در جامعه احراز می کند اطلاق می شود(غلامیان،۱۳۸۷: ۸).
سرآغاز آموزش و پرورش را باید در نهاد اجتماعی اصلی، یعنی خانواده جستجو کرد که عهدهدار تمام کارکردهای لازم برای بقا و دوام زندگی اجتماعی میباشد (علاقهبند، ۱۳۸۳: ۹). در عین حال، آموزش و پرورش هر جامعه، با نظام اجتماعی و فرهنگی آن پیوند معناداری دارد، ولی دو نهاد آموزش و پرورش و خانواده، بیش از پیش، رابطه تنگاتنگی با هم دارند. لیکن برای روشن شدن ارتباط واقعی این دو نهاد پایدار، نباید از پدیده خاستگاه طبقاتی خانواده غافل شد. به عبارت دیگر، نمی توان مسئله شرایط طبقاتی و منزلتی خانواده را از نظر دور داشته، حذف نمود.
بر اساس تئوری سرمایه انسانی، دسترسی به آموزش به هزینه و فایده نهایی آموزش در بلندمدت وابسته است. به افرادی که در طبقه بالای جامعه قرار دارند به لحاظ برخورداری از توانایی های مالی و موقعیت اجتماعی و تحصیلی والدین هزینه کمتری برای آموزش متحمّل می شوند و در مقابل منافع بیشتری کسب می کنند؛ امّا در طبقات پایین درآمدی هزینه آموزشی بالاتر و نفع نهایی آن به دلیل مؤقعیتهای اجتماعی و محدودیت های مالی کمتر بوده و گروه های فقیر در بازارهای مالی از نظر مؤقعیتی مانند گروه مرفه با نفوذ نبوده اند. در اکثر کشورها تفاوت معنی داری در دسترسی افراد فقیر و غنی و نیز ساکن در مناطق شهری و روستایی به آموزش وجود دارد(عیسی زاده،۱۳۷۸ به نقل از اسدی، ۱۳۹۲: ۲۵).
طبق دیدگاه تضاد، ویژگی ها و مسائل نظام آموزشی به طور کلی از تضادهای موجود در جامعه ناشی می شود. آموزش و پرورش فقط بخشی از نظام جامعه است که بر اساس تضادهای میان قشرهای دارا و ندار شکل گرفته است(علاقه بند به نقل از اردهانی و همکاران،۱۳۹۰: ۱۵۳).پیروان این دیدگاه در زمینه آموزش و پرورش معتقدند که تعلیم و تربیت رسمی وسیله است در دست اقشار و طبقات خاص جامعه برای تحکیم ارزش ها و هنجارهای مورد نظر و دوام و قوام قدرت خود در درون جامعه. فرض اصلی این نظریه پردازان این است که طبقه بالا همیشه درصدد حفاظت و تداوم منافع طبقاتی خودهستند و برای این منظور به محدود کردن امکان دسترسی به فرصت های تحصیلی برای سایر گروه ها می پردازند (همان: ۱۵۴)
تحقیقاتزیادی بهوضوحاثباتکردهاندکهبینوضعیتاجتماعی ـ اقتصادی خانوادهکودکانوپیشرفتتحصیلی آنهادرمدرسهرابطهوجوددارد. بهنظرمیرسد،تفاوتدرپیشرفتتحصیلی درمدرسهکهبهوضعیتاجتماعی ـ اقتصادی خانوادهمربوطمیشود،نتیجهتأثیراتژنتیکی،محیطی وتعاملایندوبایکدیگر باشد.رابطهبینپایگاهاجتماعی ـ اقتصادی کودکوموفقیتتحصیلی،ازهمانسالهای اوّلیهتحصیلوی نمایانمیشود. مثلاً دردورانپیشازدبستان،پیشرفتتحصیلی کودکانمتعلقبهطبقاتاجتماعی بالاتر،درمقایسهباکودکانمتعلقبهطبقاتاجتماعی پایینتر،درمهارتهای شناختی،رشدبیشتری ازخودنشانمیدهد. به نظر میرسد نابرابری طبقاتی، جدای از نابرابری در دسترسی به تسهیلات آموزشی، تأثیر قابل توجهی بر نابرابریهای آموزشی دارد (جلالی، ۱۳۸۶: ۵۰). شواهد تجربی حاصل از پژوهشهای مختلف الگویی از رابطه پایگاه طبقاتی دانش آموزان و پیشرفت تحصیلی آنان را نشان داده است. درپژوهشکلمنکودکانطبقهمتوسطوبالاترموفقتر ازکودکانطبقه محرومبودند؛یعنیطبقهاجتماعیکودکمهمترینعاملتأثیرگذاردرپیشرفت تحصیلیدانشآموزانبود.دردیگرپژوهشهاازجملهمطالعاتبوس[۵۵] (۱۹۷۵)و استینفر[۵۶] (۱۹۸۱) نقشوضعیتطبقاتیخانواده،بهعنوانعاملمسلط در پیشرفتتحصیلیفرزندانموردتأکیدقرار گرفتهاست (همان: ۱۹).
ازسویدیگر،ارتباطمیانطبقۀاجتماعیوآموزشدرنظریاتجامعه شناساننیزبهاثبات رسیدهاست.تحقیقاتتجربیاخیردرکانادانیزنشانمیدهدکهمنشأاجتماعی نابرابریهادردسترسیآموزشیدست کمتااواسطدهۀ۱۹۷۰ کاهشداشتهاست.درتحقیقدیگرینشاندادهشدهافرادیکهدرطبقۀاجتماعیبالاترقراردارند، بهمدارسبهترمیروند،بنابراینبهسطوحآموزشیبالادستمی یابندوتمایلبیشتریبرای داشتنمشاغلردهبالادارند. تحصیلاتبهمیزانزیادیازطریقزمینۀاجتماعیتعیینمیشودوبهطورخاصازطبقۀ اجتماعیوتحصیلاتوالدینبهدستمیآید. نتایجتحقیقاتدیگرنشاندادهاستفرزندانبهاینمنظورتمایلبهآموزشکافیدارندکهبه طبقۀاجتماعیوالدینخوددسترسییابند.ازایندیدگاه،درحالحاضرهدفبیشترفرزندانطبقۀکارگرایناستکهبهسمتطبقۀپایینترتحرکنداشتهباشند.فرزندانطبقۀمتوسطنیزبه طورکلیبهدسترسیبیشتربهسطوحبالاتریازآموزش،برایرسیدنبهطبقۀاجتماعی والدینخویشنیازدارند. بههرحال،بچه هایطبقۀکارگر،کمترینمنابعدرآمدیرابرای آموزشیابرایچیره شدنبرتواناییدرآمدیدرطولسالهایتحصیلداراهستند.درشرایط برابر،بچه ها،همانندوالدینشان،برایواردشدنبهطبقۀاجتماعیمشابهوالدینخودتنهابه آموزشبیشترنیازپیدامیکنند. دراینخصوصنظریه هاییوجودداردکهمیتواندتبیینکند فرزندانیکهدارایوالدینِباسطحآموزشیبالاهستندنسبتبهفرزندانیکهزمینۀاجتماعی پایینتریدارند،دسترسیبیشتریبهسطوحبالاترآموزشیپیدامیکنند. محققانبسیارینیزبهایننتیجهرسیده اندکهوالدینطبقاتبالابهترقادرند برایفرزندانشانآموزشدهندگانسطحبالافراهمکنندوآنهارادرمدارسخصوصیثبتنامنمایند. اینموضوعبهایندلیلاستکهوالدینمطمئنشوندفرزندانبابچه هایدارایزمینۀ مشابه،دردورهتحصیلیارتباطبرقرارمیکنندورفتارهایپرورششخصیتوسرمایۀفرهنگی ؛درخانواده هاهمخوانبابرنامه هایآموزشیفراهممیشود(یوسفی و ورشونی، ۱۳۸۹: ۵).
در نهایت با اینکه موفقیت دانش آموزان به توانایی و استعداد آنها بستگی دارد، اما دسترسی به منابع و امکانات آموزشی،مدرسه خوب و معلم متخصص می توانند موفقیت های بعدی آنها را تحت تأثیر قرار دهد.با این حال، متغیّرهای طبقه اجتماعی و اختلافات طبقاتی بر بسیاری از مقوله ها از جمله عملکرد تحصیلی و مؤفقیت بعدی دانش آموزان تأثیر گذار است. برای نمونه، اختصاص به طبقه اجتماعی شأن اجتماعی را سبب می شود، مطلوبیت انگیزشی را بالا برده و جابجایی طبقاتی را مقدور سازد. بر عکس تعلق به طبقات اجتماعی پایین حساسیت تحصیلی والدین و اعمال نظارت بر کار درسی دانش آموز را تقلیل داده و بهره وری از تکنولوژی آموزشی را در داخل و بیرون مدرسه کاهش می دهد(اردهانی، حیدر آبادی و رستمی،۱۳۸۹).
شرایط زندگی در خانه دانش آموزان متعلق به وضعیت اقتصادی-اجتماعیمتوسط و رو به بالا بهتر کمک می کند تا خوب درس بخوانند مثلاً بسیاری از دانش آموزان در این طبقه دارای اتاق مستقل هستند و از محیط آرام تری برخوردارند. شرایط زندگی شلوغ و ناسالم نه تنها مانع درس خواندن و مطالعه دانش آموزان می شود بلکه حتی باعث بی علاقگی و بیماری دانش آموزان می شود و میزان غیبت آنها از کلاس درس بیشتر می شود و همچنین خانواده طبقه متوسط و رو به بالا بیشتر می توانند آنچه را که سرمایه فرهنگی نامیده می شود برای دانش آموزان خود فراهم کنند از قبیل دسترسی به اینترنت، کتابهای کمک آموزشی و غیر درسی زیاد و امکان بازدید از موزه و نگارخانه های هنری(غلامیان،۱۳۸۷). بررسی ها نشان می دهد که تغییرات اقتصادی نه تنها باعث تمایل دانش آموزان به ادامه تحصیل در مقاطع بعد از دیپلم می شود بلکه انتخابهای تحصیلی بعدی آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد، به عنوان نمونه در یک بررسی تطبیقی مقایسه ای که روی آرزوها و آمال تحصیلی فارغ التحصیلان جوانان کانادایی انجام شد نشان داد که دانش آموزان طی سالهای پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان تمایل دارند که در یکی ار مقاطع تحصیلی لیسانس یا فوق لیسانس ادامه تحصیل دهند این بررسی حاکی از آن است که جوانان درصدد سرمایه گذاری در زمینه ادامه تحصیلات دانشگاهی به عنوان پاسخی برای عدم ثبات اقتصادی هستند(کاجی،کامکاری، ۴۹:۱۳۹۰).
موضوع مقابله با نابرابرهای اجتماعی در مدارس یکی از مهمترین مباحث در کشورهای دموکراتیک میباشد.این امر اولاً، بخاطر اینکه انتظار میرود مدارس گروه های همسال را دور هم گرد آورده و آنها را بر حسب مهارت و استعدادهای هر شخص در موقعیتهای اجتماعی توزیع نماید٬ مهم است. در جوامع مبتنی بر اصول برابری اجتماعی، شایسته سالاری (انتخاب فرد برای یک موقعیت اجتماعی بر اساس شایستگیهای فردی) مبنای اصلی سلسله مراتب اجتماعی می باشد. حصول به موقعیتهای نابرابر ممکن است تنها به دلیل وجود شرایط آشکار نابرابر در مدرسه و نه برحسب سرمایه اجتماعی دریافتی دانش آموزان از خانواده و محیط اطرافشان سنجیده شود. فرصتها در مدارس به عنوان یک هدف دنبال می شود تا مطمئن شویم که در موقعیت های اجتماعی گوناگون، برابری ایجاد شده است، مخصوصاً اینکه نخبگان بر حسب دلایل دموکراتیک مقامی را کسب می کنند. علاوه براین، توسعه اهمیت و فایده آموزش برای همگان، توجیه اقتصادی دارد و به همان اندازه با تساوی اجتماعی و آموزشی همسو است . مقابلهبانابرابریاجتماعیدردستیابیبهآموزشوتعلیموتربیت،هدردادنوازبینبردناستعدادهایباارزشمیباشد، از طرفی برخلاف آن شایستهسالاری، کارایی را تضمین می کند. باتوجهبهپیامدهایاقتصادیوایدئولوژیکمهماینموضوع،تحقیقات گستردهای بر روی منشا نابرابری اجتماعی در مدارس و اینکه چگونه و از چه طریقی مدارس و خانواده به عنوان عوامل تاثیرگذار، در بازتولید نابرابری اجتماعی مشارکت دارند، صورت گرفته است. بااینحال،درحالیکهاکثریتبزرگیازجوانانیکهبهمدرسهوارد میشوند متعلقبه کشورهایفقیر هستند،تاحدزیادی،اکثرتحقیقاتدر این زمینه یعنی نابرابری درآموزشوپرورشدرکشورهایثروتمندانجامشدهاست. لذا استفاده از این تحقیقات توسط کشورهایی که توسعه و رشد اقتصادی ضعیفتری دارند و یا از شرایط فرهنگی متفاوتی برخوردارند، منجر به مشکلات عدیدهای می شود. بعضی تحقیقات (برای مثال هینمن[۵۷] و لاکسلی[۵۸]، ۱۹۸۳) نشانمیدهدکهمتغیرهایکهتأثیرعمدهایدرکشورهایثروتمند دارند(همانندپیشینهیاجتماعی)،درفقیرترینکشورهابهدلایلمختلف، بهمراتبکمترقابلتوجهاست. عوامل دیگر (برای مثال وجود منابع اقتصادی برای آموزش و پرورش) در ایجاد نابرابری در این کشورها تاثیر میگذارد که ممکن است عوامل تاثیرگذار دامنه گستردهای نیز داشته باشند.به عبارت دیگر، بعید است که بخش عمده ای از یافته ها و تحلیلهای اساسی در دسترس، هر قدر هم که خارج از چارچوب اصلی متن به حساب آید، بیارزشی باشد(دوروبلا٬ ۱۳۹۲: ۲۶).
عدهای از محققان معتقدند که بنیانهای اصلی نابرابری، تفاوتهای فردی در تواناییهای ذاتی و انگیزه و تمایل به سختکوشی است. دیدگاه دیگر معتقد است که نابرابری در اصل، مبتنی بر تفاوتهایی است که جامعه در رفتار و برخورد با افراد، بین آنها قائل میشود. علت این تمایز،عواملی همچون طبقه اجتماعی، اقتصادی، نژاد، قومیت، جنسیت و مذهب است که به طریق اجتماعی تعریف شدهاند. میتوانگفتکه درجامعهشناسیآموزشوپرورش،بخشیکهبیشازهمه بدان پرداختهشده،رابطهطبقهاجتماعیونابرابریآموزشیاست؛از آنجا کهطبقه، اساسیترین نوع نابرابری، یعنی تفاوت در میزان دسترسی مردم به ابزار مادی زندگی است، لذا در اکثر بحثهای مربوطبه نابرابری اجتماعی از اهمیت بسیاری برخوردار است. طبقه اجتماعی به بخشی از جامعه اطلاق می شود که به لحاظ داشتن ارزشهای مشترک، منزلت اجتماعی معین، فعالیتهای دستهجمعی، میزان ثروت و دیگر دارایی های شخصی و نیز آداب معاشرت، با دیگر بخشهای همان جامعه متفاوت باشد (کوئن، ۱۳۸۱: ۲۳۹).
باوجودآنکهبرابریاقتصادیواجتماعیوکاهشفاصلهطبقاتی،یکیازارزشهای اصلیومرکزینظامهایمردمسالاراست،اماساختاجتماعیبهگونهایاستکه نابرابریهابهصورتمیراثگذشتهازنسلیبهنسلهایبعدیمنتقلمیشود.چنانچه تحقیقاتانجامشدهدراینزمینهنیزحاکیازیکرابطهمتقابلمیانبهرهوریوبرابری استونتیجهآنبیانگرآنستکهتوزیعمجددتحتبسیاریازشرایط،نهتنهارشد نابرابریرامتوقفنمیسازدبلکهآنراتقویتمیکند. بهعلاوهمنزلتهایاجتماعیوبرخورداریازمزایایسیاسیوامکاناتدیگراقتصادی ناشیازکلجامعهودولتبازهمبهصورتنابرابربینگروههاونسلهایمختلفتوزیع میشودومیتوانگفتفواصلاجتماعیهمراهبابیعدالتی،استمراروعمقنابرابریهارا بهصورتیکمسئلهمزمنومهماجتماعیدرمیآورد . دیدگاههایارائهشدهدراین راستا رامیتواندریکطبقهبندیکلیبهسهدستهکارکردی،تضادیوتلفیقیتقسیم نمود:
” الف)دیدگاههایجامعهشناسانیچوندورکیم،پارسونز،سامنر،پارتو،دیویسو مور… کهبارویکردکارکردگراییبهنابرابریپرداخته اند.
ب)جامعهشناسانیهمچونمارکس،دارندورف،اندیشمندانمکتبفرانکفورتو …رویکردیتضادگرایانهبهنابرابریدارند.
ج)واماجامعهشناسانیمانندماکسوبر،لنسکی،گیدنزو … نگاهیتلفیقیبهنابرابری دارند"(ربانی و همکاران، ۱۳۹۰: ۲۷۱).
امّا سؤالی که مطرح می شود، این است که نظام آموزشی چه تأثیری برکاهش یا افزایش نابرابریهای اجتماعی دارد؟ در این زمینه دو نظر وجوددارد:
یک دسته از صاحبنظران معتقدند که نظام آموزشی، تأثیری بر کاهشنابرابریهای اجتماعی ندارد، یا اینکه نقش بسیار اندکی در آن دارد. به عقیده این گروه،نظام آموزشی، تنها منعکسکننده نابرابریهای اجتماعی است و نظام اقتصادی، بسیاربیشتر از نظام آموزشی بر نحوه توزیع درآمد و موقعیت شغلی افراد اثر میگذارد. نظامآموزشی، فینفسه، ارتباط چندانی با ریشه بسیاری از نابرابریها ندارد و درواقع، ایننظام، نابرابریهایزاده نظام تولیدی حاکم را بازتولید میکند. این دسته ازکارشناسان معتقدند که از اصلاحات آموزشی نمیتوان در جهت کاهش نابرابریها سود جست؛ ایجاد دگرگونی در نظام آموزشی (که به شدت تابع نظام سیاسی است) امکانپذیر نیست وبهرهگیری از نظام آموزشی به عنوان سکویی برای انجام اصلاحات اجتماعی ناممکن است؛زیرا، فعالیتهای نظام آموزشی همیشه در سایه فعالیتهای جامعه بزرگتر انجاممیشود. کارکرد مؤسسات آموزشی، اطاعت از قواعدی است که جامعه بزرگتر (نظاماقتصادی) برای آنها مقرر کرده است. بنابراین، ایجاد تغییر در توزیع درآمد وبرقراری سیاست اشتغال کامل و از بین بردن تبعیض نژادی و جنسی، مستلزم دوری گزیدن ازنظام سرمایهداری و نزدیک شدن به برابری همگانی و مشارکت بیشتر افراد در سازمانهایکار و نیز مالکیت اجتماعی سرمایه است و از بین بردن فقر و کاهش نابرابریها، فقط ازطریق سلب قدرت از پول امکانپذیر است و بس.
از سوی دیگر، صاحبنظرانیهستند که اعتقاد دارند نظام آموزشی به عنوان قسمتی از کل نظام اجتماعی میتواندنقشی در کاهش نابرابریهای اجتماعی ایفا کند، هرچند این نقش عمده نیست و بستگی بهنوع و کیفیت سیاستهای آموزشی دارد.
جان دیویی[۵۹] (۱۹۵۲-۱۸۵۹) از اوّلین کسانی بود کهرابطه اساسی میان نظام آموزشی و جامعه را درک کرد. دیویی، مدرسه را جامعهای درمقیاس کوچک یا جامعه خُرد میدانست که هم جامعه بزرگتر پیرامون را منعکس میکند وهم در بلندمدت، مترصّد بهبود جامعه بزرگتر است. گرچه نمیتوان منکر اهمیت بیشترنهادهای سیاسی و اقتصادی شد که کارکرد نظام آموزشی را نیز جهت میدهد واساساً نباید انتظار داشت که نظام آموزشی بتواند تمامی نابرابریهای برآمده ازساختار سیاسی ـ اقتصادی را جبران کند، امّا نباید منکر این واقعیت هم شد که سیاستهایاصلاحی آموزشی میتواند در جهت کاهش نابرابریها گام بردارد. نمیتوان از سیاستهایآموزشی انتظار داشت که به تنهایی عدالت را حکمفرما کند، امّا میتوان گفت کهبرابری فرصتها در آموزش، به برابری فرصتها در زندگی کمک میکند. به عبارت دیگر،بسته به دقت و سنجیدگی سیاستهای اصلاحی، نظام آموزشی میتواند افزاینده یا کاهندهنابرابریهای اجتماعی باشد (روشن، ۱۳۸۷: ۲۸۷).
۲-۳-۷-۱- ۲- اندازهگیریوضعیتاقتصادی ـ اجتماعی
درسلسلهمراتباجتماعی،افرادبراساسوضعیتشغلی،سطح تحصیلیودرآمد،موقعیتهای مختلفیراتصاحبمیکنندو موقعیتآنهادراینسیستم،بهصورتوضعیتاقتصادی ـ اجتماعی آنهاخلاصهمیشود. اگرچهشغل، سطحتحصیلاتو درآمدبایکدیگرموقعیتفردرادرسلسله مراتباجتماعیتعیین می کنند،بهطورکلّیاینعواملازیکدیگرمجزانیستندودرعین حال باید بهصورتجداگانهدرارتباطباآموزش و پرورشمطالعهشوند.
سطحتحصیلات،تفاوتهاییراازنظردسترسیبهاطلاعاتو سطحتخصصدربهرهوری از دانشجدیدایجادمیکند.در حالیکهشغل،تفاوتهاییرادردسترسیبهکالاهایمادی کمیابایجادمیکند.وضعیتشغلیشاملهردواینجنبههابوده و بهآنهامزایای ناشیازاشتغال بهشغلهایخاص،مانندتشخص، امتیاز،قدرتومهارتهایفنیواجتماعیرامیافزاید.
- وضعیتشغلی
معمولترینرویکردبرایدستهبندیمشاغلمختلف، دستهبندیمردمبرمبنایموقعیتآنهادربازارکاردربین تعدادیازگروههایمجزایاطبقاتاجتماعیبدینصورتاست:
شاغلینسطوحبالا،کارفرمایانومتخصصان / شاغلینسطوح پایین/کارگرانماهر /کارگرانغیرماهر /کشاورزان /سایرکارگران خوداشتغال.
- سطحتحصیلات
مستقیمترینسنجشمرتبط،بالاترینسطحتحصیلاتیاستکه فردبهطورموفقیآنراکاملکرده است.درصورتامکان،این اندازهگیریتحصیلاتعمومیونیزتحصیلاتفنییاتخصصیو نیزآموزشتماموقتویانیمهوقتپسازاتماممدرسهرانیزدر برمیگیرد.چنانکهدر موردسطحتحصیلاتتکمیلشده اطلاعاتیدردستنباشد،سنجشهایدیگریشاملبالاترین سطحتحصیلاتکهفردبداندستیافته (نهآنکهالزاماًتکمیل کردهباشد)یاتعدادسالهاییکهفرددرمدرسهحضوریافتهاست)بهکارمیرود.
- سطحدرآمد
بهطورمعمولدرآمدبهعنوانمکملیبرشغلوتحصیلاتبه کاربردهشده است؛ اگرچه درآمدبهعنوانشاخصملموسیازدسترسی بهمنابعمادییازندگیاستاندارداست.چنانکه سطحدرآمدبه روشهایزیراندازهگرفتهشدهباشد،استانداردزندگیاغلببهصورت مناسبی میتواندبیانشود :
-
- افزودنتمامیاجزایدرآمد (اینامردرآمدخالصواقعیرابهدست میدهد)
-
- کمکردنکسوراتمالیاتوبیمههایاجتماعی(درآمدخالص)
-
- افزودندرآمدهایخالصتمامیاعضایخانوار )درآمدخانوار)
-
- تطبیقدرآمدبااندازهخانوار.
دراندازهگیریدرآمددرمطالعاتمقطعیمصاحبهای،یک مشکلعملی،میزان بالایپاسخ ندادندرمورددرآمدشخصیو خانواراست.بهاینمنظور، درتحقیقبایدتلاشکردکهدرآمد هر فردبالغدرخانوارتعیینشودواطمینانیافتکهپاسخدهندگان بیشتریناجزایدرآمدی مرتبط، ماننددستمزدهاوحقوقومزایا، سودسپردهها،مستمریهاوپرداختهاییارانهایدولت رالحاظ کنند (کانست و مکنباخ[۶۰]، ۱۹۹۴؛ به نقل از وحدانینیا و منتظری، ۱۳۸۵: ۵۵-۵۴).
۲-۳-۷-۱-۳ - سرمایه فرهنگی و نظریه بازتولید فرهنگی[۶۱] بوردیو
سرمایه فرهنگی اصطلاحی جامعه شناختی است که از زمانی که بردیو در سال ۱۹۷۰ آن را مطرح ساخت، کاربرد گسترده ای پیدا کرد. به نظر بردیو سرمایه فرهنگی برآیند ترکیبی از سرمایه اقتصادی و به کارگیری عادت واره هاست۲. از دیدگاه پییر بردیو[۶۲] سرمایه آن چیزی است که به عنوان یک رابطه اجتماعی در درون یک سازواره از تعاملات، عمل می نماید و دامنه آن بدون هیچ تمایزی به تمامی کالاها ، اشیاء و نشانه هایی که خود را به عنوان چیزهای کمیاب و ارزشمند عرضه می دارند کشیده می شود. سرمایه فرهنگی بیشتر از خاستگاه طبقه اجتماعی مردم و تجارب آموزشی شان سرچشمه می گیرد(روحانی،۱۳۸۸ به نقل از اسدی، ۱۳۹۲ : ۲۹ ).
بوردیوبیانمیکندکهسرمایهفرهنگیعبارتاستازآشناییبافرهنگغالبدریکجامعهوبویژه،تواناییاستفادهاززبانفرهیخته.اوبحثمیکندکهمالکیتسرمایهفرهنگیباطبقهاجتماعیمتغیراست،امّاسیستمآموزشیعهدهدارسرمایهفرهنگیاست.اینباعثمیشودکهکودکانطبقهپایینتر،درکسبموفقیتدرسیستمآموزشیبامشکلمواجهشوند (Sullivan, 2001: 893).
بردیو و ژان کلود پاسیون[۶۳]، در تحقیقی که بر اساس فرضیه عدم تساوی سرمایه فرهنگی انجام داده اند، چنین نتیجه گیری می کنند که نابرابری فرهنگی فقط با رفتار و اعمال فرهنگی که برای افراد و گروه ها مقدور است، مشخص می شود. تئاتر، کنسرت رفتن، مجله و روزنامه خواندن، سینما رفتن و امثال ، آنها می تواند به عنوان نشانه و امکانات سرمایه فرهنگی به شمار آیند که به طور یکسان در دسترس همه نیستند. بردیو عقیده دارد که سرمایه اقتصادی می تواند برای صاحب خود،سرمایه فرهنگی و اجتماعی ایجاد کند و سرمایه فرهنگی نیز سرمایه اقتصادی را به وجود آورد. سرمایه فرهنگی شامل اشکال سرمایه غیر مادی و غیر اقتصادی است و در بر گیرنده سرمایه نمادین و فرهنگ خاص می باشد(همان منبع).
بوردیو معتقد است دانش آموزانی که دارای سرمایه فرهنگی بالایی هستند بهتر می توانند مهارتها و اولویت های مطرح شده توسط مدرسه را بپدیرد و بهتر می توانند مسیر خود را تا بالاترین سطوح تحصیلات ادامه بدهند. سرمایه فرهنگی پایین در درجه اول سبب می شود که خانواده نتواند کمک های درسی لازم را به دانش آموزان ارائه کرده، در حل مشکلات درسی آن ها را یاری کند و نتواند در منزل از کتاب، مجله، روزنامه کمکی استفاده نماید و کمتر درباره پیشرفت تحصیلی فرزندان خود میاندیشند و همه اینها در سطوح آرزوهای تحصیلی و رغبت و تلاش دانش آموزان برای پیشرفت و ادامه تحصیلی تأثیر گذار است(اسدی، ۱۳۹۲: ۲۸).
سرمایهفرهنگی،همانطورکهلاریووونینجر (۲۰۰۳: ۵۶۸)توصیفکردهاند،یکیازمفاهیممهمبوردیواستونقشیکلیدیدرمطالعاتزمینهای دربارهنابرابریهایطبقهاجتماعیدرموفقیتهایآموزشیبااستفادهازتئوریگستردهبازتولیداجتماعی ایفاکردهاست.
بوردیوبرداشتیازطبقهراارائهمیدهدکهفراترازمفهومطبقهدرنزد مارکسمیباشد.اوبرخلافمارکسکهطبقهرانظامیازحقوقمادیمیداند، برداشتپیچیدهایازطبقهرامطرحمیکندکهانواعسرمایه،یعنیسرمایه اجتماعی،سرمایهفرهنگیوسرمایهاقتصادیرادربر میگیرد. برایناساساوبینسهنوعسرمایهتفاوتقائلمیشود:
-
- سرمایهاقتصادی:درآمدپولیوسایرمنابعمالیوداراییهاونیزتجلی نهادیآن،یعنی حقوقمالیرادربرمیگیرد.
-
- سرمایهفرهنگی:گرایشهاوعادات دیرپاکهدرطیفرآیندجامعهپذیری حاصلمیشوندو نیزاهداففرهنگیارزشمندنظیرصلاحیتهایتحصیلیو فرهیختگیراشاملمیگردد.
-
- سرمایهاجتماعی: مجموعمنابعبالفعلوبالقوهکهکنشگرانازطریق عضویتدرشبکههای اجتماعی وسازمانهابه دستمیآورند(نوغانی، ۱۳۸۶: ۷۷).
درسال ۱۹۶۰،توجهزیادیبهپیشرفتهایتحقیقاتمربوطبهموفقیتتحصیلیومشکلاتجالبومهمبعدیمعطوفشد و در طی آنبهخوبی معینگردیدکه نمیتواننابرابریهادرموفقیتآموزشیکودکان رابرطبقطبقهاجتماعی،نژادواصل، بهسادگی براساستفاوتافراددرتواناییشناختیآنان (IQ)توضیحداد. صرفنظرازچگونگیتعریفIQ،تفاوتهایواضحگروهیبه وسیلهتحتکنترلدرآوردنIQظاهرمیشود. باوجوداین،اعتقادراسخفزآیندهایوجودداشتکه طبق آن،سایرعواملمؤثردرپیشرفتتحصیلینمیتواندصرفاًبهعواملاقتصادیمنحصرومحدودشود؛لذا اعتقاد بر این بود کهتحقیقاتبایدازتعیینرابطهبینویژگیهایاجتماعیکودکانوعملکردتحصیلیآنهافراتربرودودرجستجوی«تعیینفرآیندهاییباشدکهازطریق آنها،اینویژگیهاتبدیلبهتفاوتهاییدرپیشرفتتحصیلیشود» (Rossi,1961: 269).دراینزمینه،توجهات،ازفرآیندهایمنحصراًاقتصادیبهسویانگیزههاییجلبشدکهریشهدرتفاوتفرهنگهاوسبکوروشجامعهپذیریداشتند. دراینزمینه،تأکیداصلی برفرآیندهاییاستکهبهبررسیمیزانتوافقبینفرهنگوخردهفرهنگخانوادهوجوامعمحلّیوفرهنگمدارسیکهدانشآموزاندرآنحضوردارند، میپردازند (Goldthorp, 2007: 3).
ازنظربوردیو،کودکانِطبقهمسلطدرمقایسهباکودکانطبقاتپایینتر،سودزیادیمیبرند؛چونوقتیواردمدرسهمیشوند،بامدرسههمنواوموفقمیگردند. دراینجابهنظراو،مهم، رابطهمداومیاستکهبینفرهنگخانوادههایطبقهبالاوفرهنگمدرسهوجوددارد(همان: ۴).
آخرین نظرات