با توجه به اینکه اختلال نقص توجه – بیش فعالی شیوع نسبتاً بالایی دارد و مشکلات زیادی را برای کودک، والدین، معلمان و جامعه به وجود می آورد و از طرف دیگر در کشور ما تحقیقات کمی در زمینه مداخلههای درمانی برای کنترل و درمان این اختلال انجام گرفته است. هدف کلی در تحقیق حاضر بررسی اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت بر روابط مادر-کودک و نشانه های اختلال نقص توجه – بیش فعالی در کودکان میباشد.
۱-۲- بیان مسأله
این تحقیق به اثربخشی آموزش گروهی برنامه شیوه فرزندپروری مثبت بر ارتباط مادر-کودک از دید کودک و نشانه های اختلال نقص توجه – بیش فعالی و نیز بهبود شیوه فرزندپروری مادر پرداخته است. علامت اساسی، یک الگوی مستمر بی توجهی و یا بیش فعالی- تکانشگری است که در کودکان مبتلا به این اختلال نسبت به همسالان عادی آن ها از شدت و فراوانی بیشتر برخوردار است. بعضی از علائم بیش فعالی- تکانشگری یا بی توجهی باید قبل از سن هفت سالگی ظاهر شوند. هر چند ممکن است بعد از گذشت چند سال که فرد دارای این علائم است تشخیص داده شود. بر طبق ملاک های راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV) این اختلال بر حسب اینکه کدام الگوی رفتاری بی توجهی و یا بیش فعالی- تکانشگری در فرد غالب باشد، دارای انواع فرعی زیر میباشد:
-
- اختلال نقص توجه- بیش فعالی با نوع غالباً بی توجه.
-
- اختلال نقص توجه- بیش فعالی نوع غالباً بیش فعال – تکانشگر.
- اختلال نقص توجه- بیش فعالی نوع ترکیبی (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۰۰).
اصولا در پیشینه تحقیقات تجربی این امر مورد توافق قرار گرفته است که فقط دو درمان روانی- اجتماعی و درمان با داروهای محرک و ترکیب آن ها معتبرترین و موثرترین درمانهای کوتاه مدت هستند (کونچر[۳۶] و همکاران، ۲۰۰۴؛ وریشترز[۳۷] و همکاران، ۱۹۹۵؛ به نقل از ون دراورد[۳۸] و همکاران، ۲۰۰۸).
اگرچه برخی معتقدند که دارو درمانی موفقترین درمان برای اختلال است (هان شوکر[۳۹]، ۱۹۹۳؛ به نقل از لهنر-دوا، ۲۰۰۱؛ هین شاو[۴۰]، ۲۰۰۶) اما تحقیقات دیگری که همه داده ها موافق این نتیجهگیری که درمانهای دارویی برتر از درمانهای رفتاریاند، نیستند و بررسی اثربخشی این درمانها نیاز به تحقیقات بیشتری دارد (واشبوش و هیل[۴۱]، ۲۰۰۳؛ به نقل از تو پلاک[۴۲] و همکاران، ۲۰۰۸). مزایای درمانهای کوتاه مدت با محرکها نسبتاً به خوبی تأیید شده است، اما شواهد تجربی برای کارایی و اثربخشی بلند مدت آن ها ضعیف بوده است (اسپنسر[۴۳]، ۱۹۹۶؛ شاختر[۴۴]، ۲۰۰۱).
بی شک بزرگترین و موثرترین تحقیق در حوزه درمان اختلال نقص توجه – بیش فعالی، تحقیق درمان چند وجهی کودکان دارای اختلال نقص توجه – بیش فعالی است که در سال۱۹۹۹ توسط گروه همکاری MTA[45] با نمونهای بالغ بر ۵۷۹ کودک دارای اختلال نقص توجه – بیش فعالی نوع فرعی ترکیبی و با میانگین سن ۷ تا ۹/۹ سال به مدت ۱۴ ماه انجام گرفت. در کل تفسیر نتایج نشان داد که دارو درمانی در مقایسه با رفتار درمانی تنها به طور معناداری نشانه های اختلال نقص توجه – بیش فعالی را کاهش داده است و اینکه ترکیب دارو درمانی و درمان رفتاری به طور معناداری بهتر از دارو درمانی یا رفتار درمانی به تنهایی نیست. این تحقیق منجر شده است تا بسیاری نتیجهگیری کنند که دارو درمانی، تنها گزینه دارای اعتبار برای درمان این کودکان است و این که راهبردهای مداخلهای دیگر مانند رفتار درمانی برای درمان نشانه های اصلی اختلال نقص توجه – بیش فعالی اهمیت ندارند (هین شاو[۴۶]، ۲۰۰۶).
اگرچه برخی معتقدند که دارو درمانی موفقترین درمان برای این اختلال است (هان شوکر[۴۷]، ۱۹۹۳؛ به نقل از لهتر- دوآ، ۲۰۰۱ و هین شاو، ۲۰۰۶) و از متیل فندیت (ریتالین[۴۸]) به عنوان داروی محرکی که بر ۸۰ % کودکان دارای اختلال نقص توجه- بیش فعالی مؤثر بوده است، نام میبرند (کابوت و آکاردو[۴۹]، ۱۹۹۱)، اما محققان دیگری مطرح کردهاند که همه داده ها موافق این نتیجهگیری که درمانهای دارویی برتر از درمانهای رفتاریاند، نیستند و بررسی اثربخشی این درمانها نیاز به تحقیقات بیشتری دارد (واشبوش و هیل[۵۰]،۲۰۰۳؛ به نقل از تو پلاک[۵۱] و همکاران، ۲۰۰۸).
به نظر میرسد علیرغم اینکه دارو درمانی به راحتی قابل استفاده است و به طور وسیع در دسترس میباشد و نسبت به عوارض جانبی کم در کاهش نشانه های اصلی ADHD مؤثر است، اما محدودیت هایی دارد (تو پلاک و همکاران، ۲۰۰۸).
کودکان تحت درمان با محرکها اغلب عوارض جانبی نشان میدهند (شاختر و همکاران، ۲۰۰۱). به علاوه به نظر میرسد تأثیر دارو درمانی به میزان زیادی فردی است، طوری که برخی از کودکان با دوز پایین و برخی با دوز بالا بهبودهایی را نشان میدهند (پلهام و مورفی، ۱۹۸۶). با اینکه تحقیقات کوتاهمدت نقش مهم و برجسته محرکها را در بهبود نشانه های اصلی ADHD نشان دادهاند، اما تحقیقات اثرات پایدار و بلند مدت آن ها را بر پیشرفت تحصیلی و مهارتهای اجتماعی اثبات نکرده است (شاخار[۵۲] و همکاران، ۲۰۰۲؛ به نقل از تو پلاک و همکاران، ۲۰۰۸، والن و هنکر[۵۳]، ۱۹۹۱، گرین هیل[۵۴] و همکاران، ۱۹۹۹).
اگرچه تعدادی از والدین با بهره گرفتن از دارو درمانی به عنوان یک مداخله موافق هستند و حتی جانستون[۵۵](۲۰۰۸) دریافت، مادران دارودرمانی را برای فرزندانشان مؤثرتر از راهبردهای رفتاری ارزیابی میکنند، اما برخی از والدین به دلایل خاصی نسبت به استفاده از دارودرمانی برای فرزندانشان واهمه دارند. برخی معتقدند استفاده از دارودرمانی میتواند به سوء مصرف مواد و سوء مصرف داروهای محرک منجر شود (لفور[۵۶] و همکاران، ۲۰۰۳). این در حالی است که در حقیقت دارو درمانی میتواند به کودکان در یادگیری مهارتهایی برای موفقیت در زندگی کمک کند و بنابرین زمانی که برایشان مشکلی رخ دهد کمتر احتمال دارد به سمت مصرف داروها یا الکل گرایش پیدا کنند (نوویرث[۵۷]، ۱۹۹۶، به نقل از لهتر- دوآ، ۲۰۰۱).
عوارض جانبی منفی نهفته در دارودرمانی، شکست تحقیقات اثبات کننده پایداری تغییر درمان پس از قطع دارودرمانی و این حقیقت که ۲۰ % تا ۳۰ % کودکان ADHD به دارو درمانی یا محرکها پاسخ نمی دهند و برخی از عقاید والدین مبنی بر بیماری نبودن ADHD از دلایل دیگر برخی از خانواده ها برای عدم توافق با بهره گرفتن از این درمان میباشد (دوپائوان و همکاران، ۱۹۹۸؛ به نقل از دانفورث[۵۸] و همکاران، ۲۰۰۶؛ لنهر- دوآ، ۲۰۰۱؛ تو پلاک و همکاران، ۲۰۰۸).
محدودیتهای مطرح شده در بالا سبب شده است تا برخی از والدین و متخصصان گزینههای درمانی دیگری را انتخاب کنند. درمانهای روانی- اجتماعی این اختلال را میتوان به چهار طبقه تقسیم کرد:
-
- رفتار درمانی بالینی (مثل برنامه فرزندپروری مثبت)
-
- کنترل وابستگیها[۵۹] (مثل مداخلات رفتاری در کلاس)
آخرین نظرات