ج: جیمز برنهام
انقلاب مدیریت
اقتصادی
د: سی رایت میلز
نخبگان قدرت
نهادی
۲-۵) مفهوم نخبه پروری سیاسی
ویلفردوپارتو، از صاحب نظران علوم سیاسی غرب طبقه نخبه را به دو دسته تقسیم می کند: اول نخبگان سیاسی یا حکومتی مرکب از افرادی که مستقیم یا غیرمستقیم سهم قابل ملاحظه ای در امور حکومت دارند. دوم نخبگان غیرحکومتی که بقیه افراد را دربرمی گیرد.
واژه elite (نخبه) در قرن هفدهم برای توصیف کالاهایی با مرغوبیت خاص به کار می رفت و بعدها کاربرد آن برای اشاره به گروه های اجتماعی برتر، مانند واحدهای ضربت نظامی یا مراتب عالی تر اشرافیت هم تعمیم یافت. اما برای اولین بار در قرن ۱۹ بود که نخبه گرایی به عنوان یک مکتب فکری در علم سیاست و جامعه شناسی سیاسی با اندیشه های اشخاصی چون: پاره تو و موسکا مطرح شد و به تدریج رواج پیدا کرد و امروزه نخبه گرایی یکی از الگوهای رایج در جامعه شناسی سیاسی و از شاخصه های تاثیرگذار بر فرایند تصمیم سازی و راهبردی در حکومت ها به شمار می آید.
در ایران طیف نخبگان معمولا به دایره ای از خواص اطلاق می شده که الزاما از تخصص های علمی نیز برخوردار نبوده اند. اما این مفهوم با پیروزی انقلاب اسلامی و اصلاح ساختار حکومت و مشی سیاسی در معنای واقعی خود تفسیر شد و بکارگیری نخبگان مورد توجه واقع شد.
آنچه مبرهن است تحقق مشارکت واقعی نخبگان در فرآیندهای تصمیم سازی سیاسی بدون «نخبه پروری سیاسی» میسر نمی شود و لذا این مهم همواره در بیانات امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله) مورد تاکید فراوان بوده و هست
می توان نخبه سیاسی را چنین تعریف کرد: «نخبه سیاسی» به شخصی اطلاق می شود که پدیده های سیاسی را در دو سطح داخلی و بین المللی بررسی کند با نگاه آینده نگرانه، حوادث سیاسی را پیش بینی و در بالاترین سطح مورد نظر، راهکاری جهت مدیریت هوشمندانه وقایع به منظور ارتقای زندگی بشری ارائه دهد.
در تعاریف جدید، اصطلاح نخبه و عملکرد آن، به صورت بی طرفانه و بدون توجه به بار سیاسی و ایدئولوژیک آن مورد ارزیابی قرار می گیرد. و بالاخره در حالی که امروزه در جوامع صنعتی غربی، نخبگان سیاسی به مثابه گروهی رسمی که قانوناً برگزیده شده اند، تعریف و تبیین می شوند، گروه نخبه در کشورهای در حال توسعه از جمله در ایران، هنوز با تعاریف پاره تو و موسکا همسویی بیشتری دارند. به عبارت دیگر باید پذیرفت که در تعریف گروه نخبه شرایط اقتصادی و اجتماعی خاص جوامع تاثیر تعیین کننده ای دارند. مفهوم نخبه مورد نظر جامعه شناسی غربی تطابقی با کارگزاران و دولتمردان کشورهای حهان سوم از جمله ایران ندارد.
گی روشه در کتاب تغییرات اجتماعی طبقه بندی ششگانۀ زیر را از نخبگان ارائه کرده است:
۲-۵-۱) نخبگان سنتی
نخبگان سنتی از حاکمیت و یا نفوذی برخوردارند که ناشی از ساختهای اجتماعی، ایده ها و اعتقاداتی است که ریشه در گذشته ای دور دارند و مبتنی بر راه و رسم سنتی طولانی اند. بدین ترتیب تمام برگزیدگان آریستوکراتیک برگزیدگان سنتی محسوب می شوند زیرا اعتبار آنها ناشی از نژاد و اصل و نسب است که ریشه در سنتها دارد. مانند رئیس یک قبیله که حاکمیت خود را ناشی از آن می داند که جانشین بلافصل رئیس قبلی است که آن هم به صورت سلسله مراتبی ادامه پیداکرده است. همچنین می توان نخبگان مذهبی را نیز معمولاً تا حدی نخبگان سنتی قلمداد نمود، زیرا حاکمیت یا نفوذ آنها مبتنی بر احترام نسبت به بعضی از حقایق است که در زمان های پیشین بر انسانها آشکار گردیده و یا مبتنی بر سنتی طولانی است که ریشه تاریخی دارد. (علیرضا ازغندی، (۱۳۸۵، ص۳۰))
۲-۵-۲) نخبگان تکنوکرات
نخبگان تکنوکراتیک منتسب به ساختی رسمی یا اداری هستند. اقتدار آنها بر اساس معیار دوگانه ای استوار است. اول آنکه این نخبگان بر اساس قوانین وضع شده و رایجِ شناخته شده، انتخاب شده اند، دوم آنکه این اتنخاب به دلیل دارا بودن صلاحیتها، قابلیتها و تخصّصهای تحصیلی یا همچنین با احتساب دارابودن تجارب و سابقه در زمینه های خاص یا ملاکهایی از این قبیل سنجیده و مورد قضاوت قرار می گیرند. این نخبگان تکنوکراتیک از اقتداری برخوردارند که ماکس وبر آن را اقتدار عقلایی ـ قانونی نام نهاده است.
Twaddle 1995P3) (Merrite
۲-۵-۳) نخبگان مالکیت
نخبگان مالکیت به دلیل ثروت و اموالی که دارند از نوعی « اقتدار» یا « قدرت» برخوردار می شوند. این اموال و این ثروت باعث تسلط آنان بر نیروی کاری می گردد که به خدمت گرفته اند، ولی از طرف دیگر این توانایی مالی به آنها امکان می دهد که بتوانند بر روی سایر نخبگان سنتی و یا تکنوکراتیک فشارهایی وارد سازند و در نتیجه برای خود قدرت اجتماعی کسب نمایند. نخبگان مالکیت یا نخبگان اقتصادی از قبیل ملاکین بزرگ اراضی یا صنعتی و یا مالی افرادی هستند که تصمیماتشان می توانند بر زندگی سیاسی و اجتماعی اثر بگذارد و در نتیجه باعث ایجاد تغییرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گردد یا برعکس از انجام این تغییرات جلوگیری نماید. (محمود سریع القلم (۱۳۸۴)، ص۶۱)
۲-۵-۴) نخبگان خارق العاده یا کاریزمایی
نخبگان کاریزمایی (به تعبیر وبر) نخبگانی هستند که خصوصیات خارق العاده به آنان نسبت می دهند. اقتدار و نفوذی که این نخبگان از آن برخوردارند، مستقیماً به شخصیت
آنان بر می گردد و به گفته ماکس وبر بر قهرمان پروری مقدس، ویژه و استثنایی یا بر خصلت و صفت ستوده یک شخصیت متکی است. (محمد مهدی انصاری (۱۳۸۶ص۲۱))
۲-۵-۵) نخبگان ایدئولوژیکی
این نخبگان اشخاص یا گروههایی هستند که در اطراف ایدئولوژی معینی متشکل گردیده یا در به وجود آوردن ایدئولوژی خاصی سهیمند. همچنین می توان اشخاص یا گروههایی را در این رده بندی قرار داد که ایدئولوژی مشخصی را اشاعه می دهند یا سخنگو و معرف آنند. نخبگان ایدئولوژیک یا معنوی بدون اقتدار ولی بانفوذ، اغلب گروههایی هستند که دگرگونی های ساختی آینده را سبب می شوند و موجب جهت گیری مجددی از کنش تاریخی می گردند. (Eva Patricia Rakel 2008P33)
۲-۵-۶) نخبگان سمبلیک
ارزشها، ایده ها، سمبل های وضعیت موجود، نهادها و ایده های جدید و غیره در رؤسای سیاسی متبلور و متجلی می شوند و در این میان رؤسای معنوی و ایدئولوژیکی بهتر می توانند خصوصیات سمبلیک به خود بگیرند.
۲-۶) نخبه سیاسی از نظر دیدگاه های مختلف
بررسی این موضوع با نگاه جامعه شناسی سیاسی فرهنگی، باید به زمینه ای که در آن این واقعه رخ داده است، توجه کرد و بر اساس مبانی و ویژگی های فرهنگی محیط پیرامونی آن تحلیل مناسبی را ارائه داد. البته مبنا قرار دادن جامعه شناسی «فرهنگی» که در آن برای فرهنگها و بومهای مختلف استقلال نسبی در توصیف قائل است، از سر ناچاری عدم تطابق فضای عمومی جامعه علمی با اصول علمی نویسنده است.
برای بررسی این واقعه سیاسی باید مفاهیم را با توجه به اندیشه حکومت اسلامی «ولایت فقیه» و تاریخ خوانی مبتنی با این اندیشه باز تعریف کنیم. نخبه سیاسی کیست؟ جایگاه او در حکومت کجاست؟ وظیفه او در حکومت اسلامی چیست؟ رابطه نخبه با ولی زمان و حاکم شرع چیست؟چه رابطه ای با عموم مردم دارد؟ودر ابتدا باید گفت منظور ازنخبه سیاسی کسی است که در مجال سیاسی خویش دارای مسئولیت است. نخبگان سیاسی عموم سیاست ورزان در حاکمیت و مسئولین سیاسی واقتصادی می باشند.
در تبیین مفهوم نخبه باید به این نکته اشاره کرد که در اندیشه اسلامی با توجه به آنکه حق و تکلیف کاملاً با یکدیگر ممزوج و آمیخته است، نخبه کسی است که توان و استعدادش او را مکلف می سازد که نقش و جایگاهی بالاتر از عموم مردم در راستای رسیدن به اهداف حکومت اسلامی ایفا نماید. چرا که این عمل سعادت دنیوی و اخروی را برای او رقم خواهد زد.
در جامعه شناسی سیاسی اسلامی بر خلاف جامعه شناسی سیاسی شایع که در آن تأمین منافع شخصی یا گروهی تعیین کننده کنش سیاسی بازیگران است، انجام وظیفه و ادای تکلیف چرایی و چگونگی کنش سیاسی را معین می نماید. نکته ای که لازم به ذکر است ساز و کار تشخیص تکلیف و وظیفه می باشد. براساس عقاید اسلامی، شخص مکلّف با تناسبی که بین معیارهای عقیدتی و اندیشه ای و توانایی های شخصی و شرایط بیرونی برقرار می کند، دست به شناخت و انجام تکلیف می زند. یکی از مهمترین این معیارها «اهداف و مقاصد حکومت اسلامی» است. همچنین یکی دیگر از مهمترین این مقاصد اقامه عدالت و تحقق آزادی واقعی در جامعه جهانی است. البته نباید این نکته بسیار مهم را از نظر دور داشت که مفسر معیارها واهداف ولی زمان است. در دوره ای که معصوم علیه السلام حضور دارد، امام معصوم این وظیفه را بر عهده دارد و در دوره ای که امام غایب از انظار است ولی فقیه این وظیفه را برعهده دارد. “ولی"، اجتماع اولویتها و مقاصد را متناسب با شرایط مکانی و زمانی به صورت کلی مطرح می کند. رهبر اجتماع تلاش میکند که با مدیریت نیروها و توانایی های اجتماع به بیشترین مقاصد خویش برسد. هر کدام از این عبارات احتیاج به توضیح پیشینی دارد که به علت مجال کم از ذکر آنها صرف نظر می شود.
یکی دیگر از مؤلفه های جامعه شناسی اسلامی جایگاه مردم در حکومت اسلامی است. مردم بر دوش گیرندگان تکلف و زحمت و بار حکومت هستند. آنها هستند که باید شرایط را برای ولی آماده کنند و حتی بالاتر از این باید برای جلوس ولی و امام مسلمین بر مسند حکومت از هیچ ابرام و اصراری فرو گذاری نکنند. زیرا او در جایگاهی از عقل و علم قرار دارد که هیچ کس را بدان راهی نیست. البته این جایگاه مخصوص امام معصوم است و ولی فقیه در جایگاه مادون امام معصوم با ساز و کاری ویژه با امام غایب علیه السلام ارتباط برقرار میکند. نخبه سیاسی در اندیشه سیاسی اسلام باید با بهره گیری از عقل متصل به وحی در راستای این اهداف و آرمانهایی که ذکر اوصاف و ویژگی هایش در بالا مختصراً آمد، از هیچ تلاشی فروگذار نکند. حد و میزان این تلاش جان، مال، آبرووهمه هستی اوست. یکی دیگر از زوایای پنهان و کمتر مطرح شده اندیشه اسلامی در مباحث سیاسی، «سنن الهی» است که به صورت تکوینی در طبیعت انسانی، حیوانی، گیاهی و به تعبیر بهتر در کل هستی حضور دارند. سنتهای الهی به عنوان قوانین و ساختارهایی از پیش تعیین شده در جهان وجود دارند. البته این قوانین توسط قرآن و معصومین بیان شدهاند. البته این ساختارها آنچنان نیستند که اختیار آدمی را نفی کنند. انتخاب بین این سنن بر عهده آدمی است. به عنوان مثال می توان به سنتهای ذیل اشار ه کرد:
ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» رعد/۱۱
ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین» انفال/۶۵
فان یکن منکم مئه صابره یغلبوا مئتین و ان یکن منکم الف یغلبوا الفین باذن الله» انفال/۶۶
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه: «الناس علی دین ملوکهم» «لا
تصلح الولاه الا باستقامه الرعیه
جاری شدن این سنتها همان گونه که اشاره شد، بسته به عمل انسانها دارد.
یکی از سنتهایی که در این تحقیق جایگاه ویژه ای دارد، سنتی است که در کلام امیر المومنین در آستانه پذیرش خلافت ایراد شده است: «لولا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر وما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظه الظالم ولا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها. . » (خطبه۳/نهج البلاغه ترجمه دکتر شیروانی) در این فرمایش حضرت امیر سلام الله علیه می فرمایند الآن که حضوری از حاضران و قیامی از سوی یاری رسانان، حجت را تمام کرده است، من آن میثاق الهی را به صحنه اجرا می آورم. این جمله حضرت بر این معنا دلالت دارد که برای انجام مأموریت الهی، این مردمان هستند که باید هر چه بیشتر فضا را برای او آماده کنند. این ناصران و حاضران هستند که تجمع و اصرار ظاهریشان، حضرت را به آمدن در صحنه مکلف می کند و طبعاً در جلو بردن مقاصد و برنامه های حکومت نیز یاری و همکاری این نخبگان لازم است.
در تابلوی دست نایافتنی سیره حضرت امیر المومنین سلام الله علیه می بینیم که هدف اصلی معین می شود و برای دستیابی به این هدف، برنامه های اجرایی معین می شود. کارها بین امرا و والیان تقسیم بندی میشود. عثمان بن حنیف برای بصره، سلمان برای مدائن و. . و این نخبگان اجرایی و اجتماعی هستند که باید با حضور با معرفت و غیرتمندانه خود، کار حکومت اسلامی را تنظیم و تنسیق نمایند.
در این اندیشه، شکست و پیروزی معنای خاصی دارند. در جامعه شناسی اسلامی، نیل به انجام تکلیف مخلصانه بالاترین و بهترین پیروزی است که یک نفر می تواند بدان دست یابد. لذا شکست و کامیابی ظاهری ملاک نیست. مهم این است که مسلمانان به رهبری امام خود به مصلحت اسلام عمل کنند که مصلحت خود آنها نیز در این خواهد بود، چه در دنیا و چه در عقبی نخبگان سمبلیک در اصل کسانی هستند که نمونه های اصیلی از بعضی رفتار، کردار، افکار و خصوصیات و ارزشها هستند. برای مثال هنرمندان مردمی یا خوانندگان مردمی که در نظر مردم و مخصوصاً جوانان به صورت قهرمانانی در می آیند و مظهر جوانی، عشق، شادی، خلاقیت و صفاتی از این قبیل اند نمونه هایی از نخبگان سمبلیک هستند (post-127. aspx. bazrafkan. blogfa. com)
۲-۷) نخبه در تعریف عام و خاص
در قرن ۱۸ و ۱۹ نخبه به کسانی گفته می شد که مشاغل عالی را در جامعه تصدی کرده باشند « نخبه به گروههایی از افراد جامعه که جایگاه یا مقام و منزلت سیاسی، اجتماعی و یا روحانی ویژه ای داشتند، یعنی کشیشان والامقام، ماموران عالیرتبه دیوانی، اشراف زادگان و فرماندهان نظامی، اطلاق می شد. »
پس با این فرضیات واژه ی نخبه که معادل انگلیسی آن«الیت» است در اصل به معنای هر چیز مرغوب و ممتاز و سرآمد بوده است حتی در مورد کالاها و اجناس نیز کاربرد داشته، در مورد اشخاص نیز بتدریج افراد برجسته و کارآمدی از نبوغ و شایستگی خاصی در علم، هنر، شعر و ادب و. . بکار گرفته شده است و در جامعه شناسی نیز غالباً به افراد زبده و گزیده که در سلسله مراتب اجتماعی، مدیریتی را برعهده دارند اطلاق می شد.
با این کاربرد به نتیجه می رسیم که Elite در آغاز یک نام عام و فراگیر بوده که برای همه اشیاء و کالاها و افراد بکار برده می شد ولی بعدها این واژه محدود و خاص شده تنها برای افرادی که شایستگی خاصی در یک زمینه داشتند و استعدادهای بالقوه و بالفعل آنها زیادتر از سایرین بود، بکار برده شده است.
آلن بیرو«در فرهنگ علوم اجتماعی» مفهوم نخبه و سرآمد را این چنین تعریف می کند: « سرآمد از ریشه لاتینی Eligere به معنی برگزیدن گرفته شده است. سرآمد به هر آنچه بهتر از دیگران و شایسته گزینش باشد اطلاق می شود. از واژه سرآمدان، فرهیخته ترین طبقات یک جامعه، آنان که توانمند ترین افراد در اداره مؤثر جامعه باشند، بر می آید. »
امام خمینی (ره) در بیانات خویش در مورخه ۱۰/۱/۱۳۴۱ به نقش نخبگان مذهبی- سیاسی در پیروزی انقلاب اسلامی اشاره می کند: «شما آقایان زنده کردید اسلام را، ایستادید، در مقابل ظلم ایستادید. اگر نایستاده بودید خدا می داند که حالا رفته بودند تا آن آخر، ایستادگی شما اسباب این شد که حاشا کردند مطالباتشان را. »
با مطالعه سرگذشت ملتها و تمدنهای پیشرفته به این نتیجه مهم می رسیم که نخبگان ظهور و سقوط آنها را رقم زده اند. روشنفکران و نخبگان از عوامل مهمّ و تأثیر گذار در ایجاد جنبشها و انقلابها بودند آنها با اندیشه خویش نقش بسزایی در صحنه عمل یا نظر سیاسی داشتند استمرار انقلابها به سوی سعادتمندی مرهون تلاشهای گسترده آنها بود. به همت و تلاش پویای این بزرگواران بود که خداوند متعال جامعه ما را از سلطه شیاطین جهانخوار چون آمریکا و اسرائیل و. . حفظ نمود؛ در غیر اینصورت مملکت ما با توطئههای شوم بیگانگان هرگز نمی توانست پرچم اسلام را با سربلندی و افتخار به اهتزاز در بیاورد.
آخرین نظرات