نقش والدگری خود به طور بالقوه میتواند منبع استرس باشد. که در آن استرس والدگری میتواند از استرس های اجتماعی به وجود آید. از جمله این استرس های اجتماعی می توان به در تهدید قرار گرفتن هویت والدینی ،بهداشت روان یا سلامت عمومی ،مسئولیت های بیش ار حد(فرسودگی کاری)،یا مسئولیت های کم که منجر به خستگی و رها کردن نقش والدگری میشوند، نام برد.
همچنین محدودیت های ساختاری در محیط اجتماعی هم میتواند منجر به انزوای فیزیکی و روانشناختی شود؛مزایای کم ،دشواری زندگی روزمره،عدم اطمینان ،تضادهای میان فردی ،انتخاب های محدود ،محرومیت منابع شخصی همه از فاکتور هایی هستند که می توان ادعا کرد(ویتون ،۱۹۹۷). والدگری یک نقش اجتماعی است که در درون و بیرون خانواده وجود دارد(الکساندر و هیگنس[۷۲] ،۱۹۹۳). والدین می بایست نیاز های خود ، نیاز های کودکانشان و همچنین نیاز هایی که سایر اعضای خانواده(مثل همسر ) ،اجتماع ،و در سطح وسیع جامعه بر آن ها تحمیل کردهاند را بر آورده سازند.
نقش های اجتماعی توسط اعضای جامعه خیلی ارزشمند تلقی می شوندو در طول زمان و موقعیت ها خیلی پابرجا و ثابت اند. بنابرین برای بعضی از والدین به احتمال قوی استرس والدگری مداوم و مزمن ناشی از احساس شکست در برآورده سازی توقعات دیگران به وجود میآید(لیپور ،۱۹۹۷).
۲-۲-۴ ارزیابی استرس :
علاوه بر وجود عوامل خارجی یا حوادث که به عنوان استرس زا ها توصیف شدند ( به عنوان مثال ،رفتار کودک،نقش اجتماعی والدین ،)تنوع وسیع نگرش مردم در ارزیابی و تعریف این تجارب بسیار مهم است . به عبارت دیگر در توالی فرایند استرس بدنباله ی یک عامل سببی یا حادثه ،والدین نه تنها باید عامل استرس زا را متوجه شوند بلکه باید آن را به عنوان یک تهدید یا تجربه ی ناخوشایند که با تمام توان در متوقف کردن آن تلاش میکنند ،فرض کنند. برای به سرانجام رساندن این مکانسیم :یک ارزیابی شناختی نیاز است ،ارزیابی یک استرس حداقل شامل شش بعد است :ارزش یا ظرفیت ( تا چه اندازه ناخوشایند است) ،کنترل گری ( آیا من می توان آن راتغییر بدهم یا از راه ببرم )،قابل تغییر (آیا خودش از بین می رود)،ابهام (چه چیزی اتفاق می افتد)،احتمال اتفاق افتادن دوباره استرس،شباهت با موقعیت ها و شرایط استرس زا(بو گنتال و جانستون [۷۳]،۲۰۰۰؛ پرز و ریچارت[۷۴] ،۱۹۹۲).نگرش والدین در رابطه با علل بد رفتاری کودک ،بخش مهمی از فرایند ارزیابی استرس والدگری است.والدینی که تمایل دارند گریه ،ناله و بد رفتاری کودک خود را ناشی از تمایل خود کودک ببینند خیلی احتمال دارد که خود کودک را مسئول رفتار های زیان بار ببینند و واکنش استرس بیانی بیشتری را ابراز میکنند.در عوض والدین دیگری که رفتار های زیانبار کودکان خود را ناشی از حالت های موقتی یا شرایط می بینند ( مثلا امروز او احساس خوبی ندارد.)در عوض به احتمال کمی کودکان خود را مسئول رفتار های بدش دانسته یا اینکه کنترل آن را مشکل بدانند. به علاوه جدا از تفاوت های نگرش افراد در ارزیابی رفتار های کودکانشان ،تفاوت های فرهنگی هم در دید افراد در خوب و بد بودن رفتار ها تاثیر میگذارد.اگرچه نگرش والدین و ارزیابی آن ها از رفتارهای زیانبار کودکان خیلی مهم است این بدان معنا نیست که استرس والدگری به سادگی در ذهن والدین به وجود میآید.به عنوان مثال تقریبا برای تمام بزرگسالان شنیدن نوع خاصی از گریه نوزادان به طور غیر قابل اجتناب پذیری ناخوشایند و استرس زا است(فرودی و لمب [۷۵]،۱۹۸۰ ؛تسکیند،سیل ،میتو ،هانتینگتون و ویسمن[۷۶] ۱۹۸۵ ).با این وجود تفاوت های فردی در ارزیابی والدین در مورد نوع نگرش آن ها از یک عامل استرس زا در فرایند استرس بخش مهمی است.
بخاطر همین تفاوت در نوع نگرش افراد از عامل استرس زا است که برخی از والدین با مسئولیت های والدگری به خوبی کنار آمده در حالی که دیگر والدین این گونه نیستند.
۲-۲-۵ مکانیسم های سازگاری:
زمانی که حادثه ای اتفاق می افتد که به طور بالقوه استرس زا است . والدین میتوانند طیفی از استراتژی های شناختی ،عاطفی ،و رفتاری را برای کاهش واکنش های استرس خود استفاده کنند. فراوانی و تنوع طیف مکانیسم های سازگاری به اندازه ی فراوانی و طیف رفتارهای مشکل ساز کودکان است . والدین در موقعیت یکسان به روش های متفاوتی مکانیسم سازگاری نشان میدهند و برخی از دیگری بهتر عمل میکنند.این موضوع در توجیه این مطلب که چرا برخی از والدین که سالها با بیماری مزمن کودک خود روبه رو هستند واکنش های استرس ملایمتری نشان میدهند در حالی که دیگران به طور عمیقتری تحت تاثیر قرار می گیرند. میتواند مطرح شود.
برخی از مکانیسم های سازگاری به روش پیشگیرانه عمل میکنند که در آن در جهت کاهش واکنش استرس کار می شود بدین صورت که از طرفی فراوانی و شدت حادثه سببی کم شده و از طرفی دیگر منابع عاطفی ،شناختی ،رفتاری فرد افزایش پیدا میکند. که در زمان اتفاق حادثه ی استرس زا استفاده میشوند.یک مثال از این میتواند آمادگی و طرح داشتن برای والد شدن باشد. بزرگسالانی که گزارش دادند که آن ها برای والد شدن آمادگی و برنامه داشتند و حامله گیری آن ها با برنامه بوده است در مقایسه با افرادی که گزارش کردند که والد شدن آن ها غیر منتظره و غیر عمدی بوده است ،سطح استرس کمتری نشان دادند . شبیه به همین موضوع ،یک فرق بین بزرگسالانی که احساس آمادگی دارندو از نظر عاطفی ،فیزیکی و مادرانه برای کار جدید و استرس زا ی مراقبت از کودکان به خوبی آماده شده اند با افرادی که چنین آمادگی را ندارند وجود دارد .جای تعجب نیست که والدینی که احساس آمادگی و اطمینان در مورد تواناییهای والد بودنشان دارند .( برای مثال کفایت والدگری ) خیلی احتمال دارد که در نقش والدگری تاثیر گذار بوده و از نقش والدگری راضی بیرون آمده باشند (کلمن و کراکر،۲۰۰۰؛سامر و همکاران ۱۹۹۳).دیگر استراتژیها در داغترین لحظه ، یعنی زمانی که حادثه ی استرس زا اتفاق می افتد یا تفکر در مورد یک واقعیت استرس آور به وجود میآید ،مطرح میشوند.
آخرین نظرات