۴– تحلیل مفهوم عدالت
عدالت در طول تاریخ معرفت بشری به عنوان ایده و ارزشی مطلوب مورد توجه بوده است. همین پیچیدگی مفهوم آن را تبدیل به مفهومی اساسا متنازع فیه نموده است.(کالی،۵۶،۱۹۵۵) البته نزاع عمدتاً بر سر مفهوم اجمالی عدالت نیست بلکه در خصوص مفهوم تفضیلی آن میباشد. به نظر میرسد ارائه تعریفی مورد اتفاق از عدالت غیر ممکن باشد البته ایده برابری، ایدهای است که در تمام مفاهیم عدالت به گونه ای مدخلیت دارد، بنابرین مفهوم عدالت عبارت است از«رفتار با برابرها و رفتار نابرابر با نابرابرها در ارتباط با میزان تفاوتهای نسبی آن ها.»(رزمخواه،۱۳۹۱،۱۵) به واقع پیوند عدالت با دو مؤلفه برابری و آزادی در حوزه حقوق بشر، اقتضای وجود نظامهای قانون مداری را دارد که رسالت خود را تضمین حقوق و آزادیهای(بنیادین و برابر) شهروندان میدانند.
۵– حدیث مشهور تساوی انسانها
از رسول اکرم اسلام(ص) حدیث مشهوری روایت شده که به تساوی انسانها اشاره دارد این حدیث از طریق اهل سنت و شیعیان به طور متواتر نقل شده است از جمله اینکه در کنزالعمال آمده که رسول اکرم(ص) فرمودهاند: “الناس سواء کاثنان المشط و انما یتفاضلون بالعافیه”؛ یعنی اینکه انسانها مانند دندانههای شانه با یکدیگر برابرند و تنها چیزی که می تواند آن ها را بر یکدیگر برتری دهد خوبی آن ها است.(الهندی،۱۹۹۲،۳۸) بر اساس گفته سامی الدیب حقوقدان سوئیسی فلسطینی تبار، قرآن به طور قاطع و الزام، بردگی را از بین نبرد. ولی این معنی واقعیت دارد که قرآن به عنوان یک عمل خیرخواهانه و نیک، آزادی بردگان را مطرح کرد. به گفته او، قرآن الغای کامل بردگان را به طور مبهم مورد توجه قرار داد. (مهرپور،۱۳۹۰،۳۱۲)
عدم لغو صریح بردگی در اسلام و بیان مقررات و احکام مربوط به بردگی نمیتواند دال بر این باشد که از نظر اسلام، نظام بردگی حتی صورتی از آن مشروعیت دارد. تفاسیر قرآنی و بیانات پیشوایان دینی همه نشان دهنده آزادی ذاتی انسان و در اختیار نبودن او برای انسان دیگر است. جای تردیدی وجود ندارد که در مقطعی از زمان الغای کامل آن وجود نداشته اما بهرحال لغو بردگی در سبز فایل با اصول و روح اسلام کاملا سازگار است.
گفتار دوم: آزادی سیاسی و اجتماعی
آزادی سیاسی و اجتماعی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی تحت عنوان آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات و تشکیل گروه احزاب، حق شرکت در ادارهی امور کشور و انتخابات و امثال آن ها مورد تأکید و تصریح قرار گرفته است، به این اعتقاد باز میگردد که قدرت اداره جامعه از مردم ناشی می شود و آحاد مردم بر سرنوشت خود حاکم هستند و اداره امور کشور نیز به دست آن ها است که مستقیم یا به واسطه نمایندگان خود این کار را انجام می دهند. بنابرین باید آزادانه بتوانند نظریات و عقاید خود را برای چگونگی اداره جامعه و تعیین نوع حکومت ابراز دارند، انتقادات خود را از وضع حاکم بیان کنند و در تصمیم گیریهای مربوط به حکومت نقش و نظر داشته باشند.
ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید: هرکس حق آزادی عقیده و بیان دارد. و بند یک ماده ۲۰ مقرر میدارد: هر کس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیتهای مسالمت آمیز تشکیل دهد. بر اساس بند یک ماده۲۱ هر کس حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود، خواه مستقیم و خواه با وساطت نمایندگی که آزادانه انتخاب شدهاند، شرکت جوید. بند سه همین ماده نیز میگوید: اساس و منشا قدرت حکومت، اراده مردم است. این اراده باید به وسیله انتخاباتی ابراز شود که از روی صداقت و به طور ادواری صورت پذیرد. محتوای همین مضامین در مواد ۱۸ تا ۲۵ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی نیز به چشم میخورد.
۱– آزادی اندیشه و بیان
آزادی فکر، طبیعی ترین و اصلی ترین حق هر فردی از افراد بشر، به شمار میرود؛ زیرا اقسام دیگر آزادی قابل سلب و ایجاب است ولی آزادی فکری چنین قابلیتی را ندارد. منظور از آزادی فکری این خواهد بود که هر فردی حق دارد درباره هر موضوعی که بخواهد فکر کند و بدون آن که کسی حق داشته باشد افکار و عقاید او را مورد کنترل قرار داده یا عواملی پدید آورد که منجر به اختناق فکری و مانع رشد ادراکات صحیح او گردد. این نوع آزادی در ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر اینطور بیان گشته که«هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مذبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی، آزاد باشد.» همچنین این آزادی در بند یک و دو ماده ۱۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی اینطور مقرر گشته که«هیچ کس را نمی توان به مناسبت عقایدش مورد مزاحمت و اخافه قرار داد؛ هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سرحدات خواه شفاها یا به صورت نوشته یا چاپ یا به صورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود میباشد.» اسلام نه تنها از آزادی فکری جلوگیری نمیکند و کوشش در بیاطلاع نگه داشتن مردم ندارد، بلکه اطلاع داشتن از امور جاری مملکت و حقایق زندگی را جزء وظیفه دولت و ملت اسلامی میداند و معتقد است هر فردی که آرای گوناگون و نظرات مختلف را آزادانه مورد مطالعه و بررسی قرار دهد، طبعا حقیقت را بهتر به دست خواهد آورد و راه و رسم صحیح زندگی را بهتر تشخیص خواهد داد. اسلام نه تنها سانسور عقاید و افکار را از ناحیه هر مقام و تشکیلاتی عملی نادرست و غیرانسانی میداند، بلکه ملاک تکلیف و معیار ارزش افراد را در عقل و مقدار دانش و تفکر آنان منحصر می کند.(قربانیلاهیجی،۱۳۸۳،۲۳۰) اسلام نه تنها مخالف با آزادی فکری و پیشرفت نیست، بلکه طرفدار آزادی فرهنگ و دشمن سرسخت خرافات، تقلید کورکورانه، شهوت پرستی، نادانی و بیسوادی و سانسور عقاید و افکار که از عوامل مهم استعمار فکری به شمار میروند، میباشد. بنابرین اگر تفسیر آزادی فکری، به معنی رهایی پیدا کردن از خرافات و اوهام و سانسور عقاید و افکار و تحمیلات بیجای ارباب مذاهب باشد، اسلام نیز طرفدار آن است و اگر به معنی کنار گذاردن هر نوع عقیده و اخلاق و مقررات صحیح و سعادت بخش باشد، به هیچ وجه قابل قبول و صحیح نخواهد بود.(قربانیلاهیجی،۱۳۸۳،۲۵۰)
۲– آزادی سیاسی و اجتماعی
آخرین نظرات