قراردادهای اشاره شده عیوب و نقایص زیادی داشت که در خلال جنگ جهانی اول به خوبی ظاهرشد. لذا دولت های متخاصم و درگیر نبرد برای جبران و رفع نواقص و کاستی های موجود در خلال سالهای۱۹۱۷ و۱۹۱۸ اقدام به انعقاد و عقد قراردادهای خاص با یکدیگر نمودند که در مفاد آن ها حقوق اسیران ، همچنین وظایف کشور اسیر کننده مطرح شده بود. ازسوی دیگر هنگامی که دهمین کنفرانس صلیب سرخ جهانی در سال ۱۹۲۱ برگزار می شد اعضا شرکت کننده توصیه موکد نمودند که عهدنامه ای جامع در مورد نحوه رفتار و حقوق اسرای جنگی تهیه شود که مورد پذیرش اعضا کنفرانس موصوف و سایر کشورهای جامعه جهانی واقع گردد.
در راستای همین اقدامات دولت سوئیس در سال ۱۹۲۹ برگزاری کنفرانس دیپلماتیکی را در ژنو به عهده داشت که تعدادی از اعضا کنفرانس مامور تهیه ، بررسی و همچنین قبولاندن عهدنامه ی تهیه شده توسط کنفرانس در رابطه بانحوه رفتار با اسرای جنگی به شرکت کنندگان و سایر کشورها بود.
کمیته صلیب سرخ جهانی اقدام به تهیه پیش نویسی در مورد نحوه رفتار با اسرای جنگی وحقوق مادی ومعنوی آنان کرده بود که به کنفرانس دیپلماتیکی ژنو ارائه گردید و کنفرانس فوق به بررسی و نقد آن پرداخت که پس از تبادل نظر بسیار و رایزنی های فراوان سرانجام با توافق اعضا شرکت کننده در کنفرانس پیش نویس فوق با اصلاحاتی چند تحت عنوان عهدنامه ۱۹۲۹ ژنو راجع به نحوه ی رفتار با اسرای جنگی تأیید و تصویب گردید .
این عهدنامه ی جدید ( عهدنامه ۱۹۲۹ ژنو) جایگزین و یا ناسخ اسناد ضمیمه شده به عهدنامه های صلح لاهه در خلال سالهای ۱۸۹۹و۱۹۰۷ در خصوص نحوه رفتار با اسرای جنگی نبود بلکه برطرف کننده نواقص و تکمیل کننده مقررات و قوانین مندرج در اسناد مذکور در این زمینه به شمار میرفت .
بعد از این کنوانسیون با رویدادها و اتفاقاتی که در خلال جنگ های متعددی بین کشورها به وقوع پیوست، مسئله مربوط به اسرای جنگی و رعایت حقوق مصوبه ی آن ها بازهم در عمل دچار مشکلات و نارسایی های زیادی شد به خصوص در زمینه حقوق اسرا و اقدامات تامینی و اهرم های بازدارنده، که نمود عینی وتجلی واقعی این نواقص را در سالهای جنگ جهانی دوم به وضوح مشاهده میشود هرچند وجود قراردادها و کنوانسیونها و معاهدات منعقده تاسال ۱۹۲۹ از لحاظ حقوق برای اسرای جنگی بسیار ارزشمند ومفید بود و مقدار زیادی از حقوق اسرارا مطرح و تضمین می کرد لکن کشورهای نوع دوست و مجامع جهانی دست از تلاش و کوشش پی گیر برنداشته اند ومساعی وتلاشهای همه جانبه ی خود را جهت بهبود و ترقی کمی و کیفی، همچنین تکمیل قوانین پیش گفته مصروف داشتند لذا می بینیم که این زحمات وتلاش ها در سال ۱۹۴۹ ثمر میدهد و نتیجه آن تصویب مجموعه قوانین بهتر و پربارتر با ضمانت اجراهای بیشتری در مورد رفتار با اسرای جنگی در کنفرانس منعقده در ژنو می شود که این معاهده جدید به لحاظ تلاشهای گفته شده نواقصی که در مجموعه مقررات و معاهدات قبلی برطرف و مورد تصویب و لازم الاجراگردید . اما به همین مقدار بسنده نشد و تلاش های بعدی بازهم ادامه یافت تا در سال ۱۹۷۷ نیز یک سری قواعد جدید تکمیلی به مجموعه قوانین و مقررات عهدنامه سوم ۱۹۴۹ ژنو اضافه گردید و هنوز نیز این تلاش ها جهت ارتقا کمیت و کیفیت قوانین مربوط به رفتار با اسرای جنگی ادامه دارد چرا که نیاز به حمایت از تمامیت مادی و معنوی اشخاص روز به روز براندیشمندان ، متفکرین و نخبگان جامعه شناسی و رهبران برجسته دینی ومذهبی ادیان مختلف، واضح تر و ضروری ترگشته است به همین جهت شاهدیم که هرروز در مجامع، کنفرانس ها و قراردادهای منعقده بین کشورهای دنیا این موضوع باظرافت وحساسیت زیادتری دنبال میگردد وسعی و تلاش به منظور پیشبینی اهرم های اجرایی قوی تر و الزام تمامی کشورها به رعایت حقوق اسیران جنگی را نظاره گر هستیم که در مباحث آتی شرح وتفسیر بیشتری از آن بیان خواهیم کرد.
بند دوم : اسیر درجوامع اولیه تاقرون وسطی
در جوامع بدوی و اولیه انسانی به چند دلیل برخورد و درگیری بین اشخاص و انسان های اولیه بسیارکم بود زیرا بشرآن روزگار حق مالکیت بشکل پیشرفته و امروزی را نمی شناخت ، ابزار و آلات و اموال مالکیتی به شکل امروز محدود و محصور نبود از تعداد نوع بشر و ازدیاد جمعیت و تراکم و انفجار جمعیت خبری نبود . حیطه بندی ، داشتن مرز و قلمرو جغرافیایی نمود خارجی نداشت زندگی درغارها و ارتزاق با ابتدایی ترین مواهب طبیعت ( گوشت حیواناتی که شکارمی شدند، میوه درختان و…) صورت می گرفت در نتیجه جنگ و نزاع هم خیلی کم بود و بشرآن روزها با واژه ها ویاعمل گرفتن اسارت بیگانه بوده است . بهتدریج که قبایل و گروه ها به وجود آمدند تزاحم منافع و برخوردها نیز شروع گردید در این مرحله اگر بین اشخاص، خانواده ها ، قبایل و یا طوایف دیگری درگیری و نزاعی صورت می گرفت، بندرت کسی به اسارت گرفته می شد چرا که قبیله یا طایفه غالب افراد طایفه مغلوب را کشتار کرده و به صورت دسته جمعی آن ها را نابود یا مجبور به کوچ میکردند.
حتی زمانی که گروه ها یااحزاب رشدوتوسعه بیشتری پیدا میکردند و جنگ[۹]۱ جایگزین درگیری و نزاع گردید بازهم پیروزی یا انهدام و نابودی کامل دشمن به دست میآمد به این معنی که همه افراد دشمن (گروه یا قبیله و… مغلوب ) به طور کامل اعم از کودکان ، پیران ، زن و مرد، تا آخرین نفر کشته می شدند تاریخ از این قبیل جنگ ها نمونه های زیادی را ثبت و ضبط دارد . مانند جنگ های مابین آشوری ها ، بابلیان ، مصری ها ، یهودی ها ، مادها و … ،که جملگی آن ها با قتل وعام های گسترده و بی رحمانه همراه بوده است .
بهتدریج افراد بشر درک نمودند که میتوانند از اسرای جنگ به عنوان بردگان[۱۰]۱ برای کار در مزارع وامورات کشاورزی استفاده نمایند یعنی با دادن حداقل امکانات وبستن غل وزنجیر به پای بردگان از نیروی زیادآنان بهره برداری بهینه کنند .و کم کم قاعده و شیوه برده داری جایگزین اعدام و کشتار اسرای جنگی شدند .
آخرین نظرات