افراد “باز” انسان هایی هستند که در باروری تجربه های درونی و دنیای پیرامون کنجکاو بوده و زندگی آن ها سرشار از تجربه است. این افراد طالب لذت بردن از نظریه های جدید و ارزش های غیر متعارف هستند و در مقایسه با افراد “بسته” احساسات مثبت و منفی فراوانی دارند.
معمولا شاخص O ارتباط مثبتی با هوش دارد و افراد دارای تحصیلات بالاتر نمره بیشتری در این مقیاس می آورند. باز بودن بیشتر با آن جنبه هایی از هوش سر و کار دارد که کمتر در معرض سنجش در آزمون های هوش است که از آن جمله می توان از تفکر واگرا[۸۶] نام برد که با خلاقیت ارتباط نزدیکی دارد. اما باید در نظر گرفت بازبودن، معادل و هم سنگ هوش نیست. برخی از افراد بسیار باهوش، درباره تجربه ها افراد بسته ای هستند و برخی افراد بسیار باز به تجربه ها، ظرفیت هوشی پایینی دارند.
مردان و زنان دارای نمره های پایین در این شاخص کسانی هستند که در رفتار متعارف و در ظاهر محافظه کار به نظر میرسند. آن ها موضوع های رایج را بهتر از موارد نادر می پسندند و پاسخ های هیجانی آن ها نسبتا آرام و نهفته است. هرچند برخی از شواهد وجود دارد که نشان میدهد باز یا بسته بودن در فرم دفاع های روانی مورد استفاده فرد اثر دارد، اما بسته بودن نشان دهنده استفاده فراگیر از واکنش دفاعی نیست.
به زبان ساده، چنین به نظر میرسد که افراد بسته دارای نظر دیدگاه های محدود تر و گستره علایق محدودتری هستند. همچنین، افراد بسته از نظر اجتماعی و سیاسی محافظه کارترند، اما با این همه نمی توان آن ها را افرادی مطیع و وابسته به منابع قدرت دانست. افزون براین بسته بودن را نباید با کینه ورزی و یا مقابله جویی با منابع قدرت همبسته کرد. این موارد را می توان به عنوان نشانه هایی از دارندگان نمره های بسیار پایین در شاخص دیگر آزمون (که توافق نام دارد) مشاهده کرد.
برای قطب باز بودن باید یک تمایز را در نظر گرفت.افراد باز، افرادی غیر متعارف، مایل به زیر سوال بردن منبع قدرت و علاقه مند به آزادی در اخلاقیات، امور اجتماعی و دیدگاه های سیاسی هستند. در هر صورت، چنین تمایلاتی نباید به « مبنای غیر اصولی بودن» تفسیر شود. یک فرد باز ممکن است سیستم ارزش گذاری متحرک و متحول خود را همراه با وجدان قوی در حد یک سنت گرا به کار گیرد. در نظر بسیاری از روانشناسان “باز بودن” ممکن است معادل سالم تر بودن به نظر آید، اما ارزش باز بودن یا بسته بودن، وابسته به ضرورت ها در موقعیت هاست و هم افراد باز و هم افراد بسته عملکردهای مفیدی در جامعه دارند (توماس، ۲۰۱۲).
۲-۲-۲-۳-۵- توافق (A)
همانند برون گرایی، شاخص توافق بر گرایش های ارتباط بین فردی تأکید دارد.فرد موافق اساسا نوع دوست است. با دیگران احساس همدردی میکند و مشتاق به کمک به آنان است و اعتقاد دارد که دیگران نیز با او همین رابطه را دارند. در مقایسه، شخص نا موافق[۸۷] یا مخالف[۸۸] خودمحور، به قصد و نیت دیگران مظنون است و بیشتر اهل رقابت است تا همکاری.
به نظر میرسد که این شاخص، به سمت جنبههای مثبت اجتماعی و سلامت بیشتر روانی سوق دارد. البته چنین هم هست. افراد موافق محبوب تر از افراد مخالف هستند (البته در جوامع متوازن). در هر صورت، آمادگی برای دفاع از حق فردی اواویت دارد و داشتن توافق در صحنه نبرد و یا دادگاه، برتری و فضیلت نیست. همان طور که داشتن دیدگاه انتقادی و داشتن شک علمی میتواند برای یک دانشمند حسن و فضیلت باشد.
هیچ یک از دو قطب این شاخص دارای منزلت اجتماعی برتری نیستند. همچنین، نمی توانیم بگوییم کدام گروه از کسانی که در قطب های این شاخص قرار می گیرند، بهداشت روانی بهتری دارند. نمره پایین در A معمولا با ویژگی های اختلال شخصیت خودشیفته، ضد اجتماعی و پارانویید همراه است؛ در حالی که نمره بالا در این شاخص با اختلال شخصیت وابسته همراهی دارد (کاستا و مک کری،۱۹۹۰ ؛ به نقل از حق شناس، ۱۳۹۰).
۲-۲-۳-کمال گرایی
تعریف ماهیت کمال گرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی همواره امری دشوار بوده است.اگرچه هنوز اتفاق نظری در میان دانشمندان در رابطه با این ساختار روانی وجود ندارد،هولندر(۱۹۷۸) کمال گرایی را توقع بی اندازه شخص از خود یا دیگران در رابطه با کیفیت عملکرد میداند (غفارثمر و شیرازی زاده،۱۳۹۰).
کمال گرایی داشتن استانداردهای بالا برای عملکرد خود به همراه خودارزیابی انتقادی مفرط است(فراست و همکاران،۱۹۹۰).
طبق تعریفی دیگر از فراست و همکارانش(۱۹۹۰)،کمال گرایی به عنوان مجموعه ای از معیارهای شخصی بی نهایت بالا است،چنانچه ایجاد حساسیت در یک فرد به مقدار زیاد است،در حالی که معیارهای آن ها قابل اجرا نمی باشد(به نقل از بانرج[۸۹]،۲۰۰۵).پس افراد کمال گرا افرادی هستند که بر این عقیده اند که میتوانند و باید به عملکرد کاملی برسند.درک کردن هرچیز،کمتر از حد کامل باعث نارضایتی است و به طور انتخابی به نشانه هایی که با معیارهایشان منطبق نباشد،توجه میکنند(آنتونی[۹۰] و همکاران،۱۹۸۸).
هویت و فلت(۱۹۹۱) از جمله پژوهشگرانی بودند که در ارائه مدلی جامع و چند بعدی از کمال گرایی کوشیدند.آن ها کمال گرایی را به عنوان سازه ای چند بعدی در نظر گرفته اند که شامل ابعاد کمال گرایی خویشتن مدار،جامعه مدار و دیگر مدار است.کمال گرایی خویشتن مدار(وضع معیارهای بالا و غیرواقع بینانه برای خود)،کمال گرایی جامعه مدار(باور فرد مبنی بر اینکه دیگران از فرد،انتظار کامل بودن دارند و او باید انتظارات آنان را برآورده سازد) و کمال گرایی دیگر مدار(داشتن انتظارات بالا و غیرواقع بینانه در مورد دیگران) است.
شفران و همکاران(۲۰۰۲) کمال گرایی بالینی را اینگونه تعریف کردهاند:«وابستگی مفرط خود ارزیابی به تعقیب معیارهای آمرانه شخصی و خود تحمیل شده،حدأقل در یک حوزه برجسته بر خلاف معیارهای منفی آن».
۲-۲-۳-۱- ویژگی های افراد کمال گرا
-داشتن اهداف بلند پروازانه،جاه طلبانه،مبهم،دست نیافتنی و تلاش افراطی برای به دست آوردن این اهداف
-گرایش به اندیشه همه یا هیچ
-ارزیابی سخت گیرانه از خود و دیگران
-نیاز شدید به موفقیت
-پرهیز از انتقاد دیگران و دوری جستن از آشکار شدن عیب ها و نقص ها
-فراگیر نمودن معیارهای شخصی غیرواقعی در سراسر حوزه های رفتاری
-چشم داشت های زیاد از خود و از دیگران
-احساس ستیزه و خواری نسبت به خود و دیگران به علت برآورده نشدن انتظارات و توقعات
-فراگیر نمودن افراطی شکست ها
-چشم داشت احترام از دیگران،در همه حال،به علت منصف،درستکار و وظیفه شناس دانشتن خود
-ناتوان بودن از درخواست کمک از دیگران،حتی نزدیک ترین دوستان
-وانمود کردن به استقلال فکری و عاطفی
-اشتباه را گناه نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار عواقب شوم آن را کشیدن
(به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی،۱۳۸۲).
آخرین نظرات