جدول شماره(۲-۱۵): دیدگاه نظریه هالر و هادلر عوامل مرتبط با شادمانی
۲-۱-۱-۱-۵-۱۴. نظریه نظام شخصیت مسعود چلبی
چلبی پاسخگویی مؤثر به نیازها را عامل اصلی شادمانی میداند او نیازها(علایق افضل) را در چهار نوع کلی از هم متمایز کرده است: «نیازهای مادی، امنیتی،شناختی و اجتماعی»(چلبی، ۱۳۸۹: ۴). در واقع نظریه چلبی را در ارتباطی با احساس شادمانی و خرسندی، باید به عنوان بخشی از نظریه کلیتری بازشناخت که به الگوی مفهومی انسان و شخصیت از یک سو و از سویی دیگر به بده بستانهایی که میان نظام جامعهای و نظام شخصیت اتفاق می افتد، مرتبط است.
الف) الگوی مفهومی انسان
در ادبیات علوم انسانی دو رویکرد کلی وجود دارد که تدوین الگوی مفهومی از ماهیت انسان بر اساس یکی از این دو استوار است ؛ یکی رویکرد انسان در مقام انسان و دیگری رویکرد انسان در جامعه. در فلسفه، حکمت سیاسی و روانشناسی فردی معمولاً از رویکرد اول استفاده می شود. در علوم اجتماعی از جمله جامعه شناسی، مردم شناسی و روانشناسی اجتماعی معمولاً از رویکرد دوم استفاده می شود. چلبی بر اساس رویکرد دوم به تدوین الگوی مفهومی انسان می پردازد و فرض اساسی حداقلی که در مورد انسان باید پذیرفته شود را این میداند که انسان یک «واحد زیستی_ روانی _ اجتماعی» است با «ظرفیت اجرای» بینظیر که او را از سایر موجودات جدا میسازد. دومین فرض اساسی که در چارچوب مفهوم انسانی پذیرفته شده این است که «انسان در محیط» دارای حداقل چهار «علقه افضل» است که شامل : علقۀ مادی، علقۀ امنیتی، علقۀ اجتماعی(ارتباطی) و علقۀ شناختی میباشد. اگر این چهار علقه را در قالب اجیل [۷۴]پارسنز ببینیم، علقه مادی مربوط به بعد A است. در این بعد هر واحد اجتماعی در هر سطحی از جمله انسان که موجود نیازمند(انسان اقتصادی) است، جهت کسب انرژی دست به ارتباط با محیط اثباتی خود می زند. علقۀ امنیتی مربوط به بعد G است. در این بعد انسان موجودی هدفمند و بالقوه مضطرب (انسان سیاسی) است که جهت حفظ آرامش و نگاه داشتن خود در ارتباط با محیط اثباتی و اجتماعی (در ارتباط با دیگران) در صدد تحقق اهداف خود بر می آید. علقۀ ارتباطی[۷۵] (اجتماعی) مربوط به بعد I است. در این بعد انسان موجودی اجتماعی (انسان اجتماعی یا انسان گروه[۷۶]) است که در ارتباط با محیط اجتماعی خود با دیگران رابطه اظهاری (عاطفی) متقابل برقرار می کند. پایه انسانی تشکیل «ما» و اجتماع همین علقه ارتباطی انسان است. علقه شناختی مربوط به بعد L است. در این بعد، انسان موجودی ذی شعور و خلاق (انسان شناختی یا انسان نمادی) است که در ارتباط با محیط فرهنگی خود با اعیان اجتماعی و فرهنگی رابطه گفتمانی و نمادین برقرار می کند. در واقع، این نفع معرفتی است که پایه فرهنگی معین، نظامهای نمادی، اندیشه های منظم و متنوع بشری را در خلال زمان تشکیل میدهد(همان).
به این ترتیب، الگوی مفهومی چلبی از انسان مبتنی بر مفهومی چند بعدی است. در این الگوی مفهومی، انسان حداقل چهار چهره دارد؛ یعنی: انسان اقتصادی، انسان سیاسی، انسان اجتماعی و انسان شناختی. نمودار زیر چهار چهره انسان را در قالب اجیل نشان میدهد. در این الگوی مفهومی، هر چهره انسان با علقهای(نفع) ماهوی درآمیخته است.
جدول شماره(۲-۱۶): ابعاد چهارگانه الگوی مفهومی انسان(چلبی،۱۳۸۱: ۸۵)
انسان اقتصادی(علقۀ مادی)A
انسان سیاسی(علقۀ امنیتی) G
انسان فرهنگی(علقۀ شناختی)L
انسان اجتماعی(علقۀ ارتباطی) I
منبع: برگرفته از (موسوی،۱۳۹۲: ۱۴۰)
این الگوی مفهومی اگر چه چهار علقه یاد شده برتر تلقی شده اند، ولی کمّ و کیف و ابعاد هر یک از این علقهها مشروط و مقید به عوامل زیستی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی در دو سطح خرد(فردی) و کلان(جامعهای) است.
ب) مبادله میان نظام شخصیت و نظام جامعهای
اگر چه برای هر فردی میتوان به لحاظ تحلیلی نظامهای مختلفی را در نظر گرفت، مثل نظام آلی(ارگانیک)، نظام رفتاری و نظام شخصیتی ولی با توجه به اینکه در سلسله مراتب سیبرنتیک، نظام شخصیت فرد محل پیوستگی و به هم رسیدن تمامی نظامها از جمله نظام اجتماعی است، از این بابت شخصیت نقش مرکزی را در سلسه مراتب یاد شده ایفا می کند. گفتنی است با در اختیار گرفتن این چهارچوب مفهومی(مبادله میان نظام شخصیت و نظام جامعه ای) میتوان با مراجعه به شخصیت فرد(به عنوان نظام تماس) هم داده ها یا عواملی را که نظام شخصیت برای نظام جامعهای فراهم می کند، در حد نخستین نزدیکی به واقع سنجید، مثل هوش، ظرفیت اجرا، وفاداری، بینش و هم میتوان ستادههای نظام شخصیت یعنی محصولات داده های نظام جامعهای در نظامهای شخصیت در ابعاد چهارگانه مثل احساس بهبودی، عدالت و امنیت، همبستگی اجتماعی و احساس عزت و احترام را ارزیابی کرد. به نظر چلبی با سنجش این بدهبستان ها میان نظام شخصیت و نظام جامعهای در افراد و یا شهروندان به عنوان نقطه به هم رسیدن این دو نظام، ضمن اینکه میتوان احساس رضایت و خشنودی هر فرد را در حوزه های چهارگانه جامعه سنجید، در همان حال ممکن است در حد نخستین نزدیکی به واقع، احساسات جمعی را در ابعاد چهارگانه جامعه به طور متوسط، برآورد نمود. در واقع به یک معنا، از هر جامعه سالمی انتظار میرود که تمامی فعالیتهای آن تا حد امکان در راستای بهبود احساسات جمعی قرار گیرد و ضمن اینکه نباید فراموش کرد که در مقابل با بهبودی در احساسات جمعی(در ابعاد چهارگانه) زمینه پویایی، نشاط، سرزندگی و بالندگی جامعه و در نتیحه مقبولیت و مشروعیت برای نظام حاکم بر آن فراهم خواهد شد. به علاوه مطالعه و شناخت کمّ و کیف احساسات جمعی[۷۷] در ابعاد مختلف می تواند کمکی باشد جهت تشخیص و ارزیابی نسی نقاط قوت و ضعف و کاستی عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه و داده های هر یک از آنها به نظام های شخصیت (چلبی،۱۳۸۳ :۵۹).
به طور خلاصه، چلبی شادی و خرسندی کنشگران فردی را در شبکه مبادلات میان نظام جامعهای و نظام شخصیت جست و جو کرده، با بهره گیری از چهارچوب مفهومی چندبعدی که از انسان، شخصیت و جامعه در اختیار میگذارد، کم کیف شادمانی افراد را مرتبط با احساس رضایت و خشنودی آنها از حوزه های چهارگانه در سطوح فردی و جامعهای میداند. به بیان دقیقتر، این نظریه را میتوان بدین صورت خلاصه کرد که منبع تأمین علقههای چهارگانه انسان(علقهی مادی(A)، امنیتی(G)، ارتباطی(I) و شناختی(L)) در ارتباط تنگاتنگ با امر اجتماعی و به عبارتی حوزه های چهارگانه نظام جامعهای است طبق این دیدگاه چنانچه هر کدام از چهار نظام اصلی جامعه بتواند پاسخگوی مؤثر علقههای برتر(معشیتی، امنیتی، معاشرتی و شناختی) فرد و جامعه باشد، در این صورت هر کدام میتوانند موجبات نوعی(احساس مثبت) که هر کدام زمینه ساز شادمانی افراد نمایند: یعنی کارکرد صحیح حوزه اقتصادی تولید احساس بهبودی و آسایش است. همین طور حوزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر کدام به ترتیب منشأ بروز احساس عدالت و امنیت، احساس همبستگی اجتماعی و احساس عزت و احترام میشوند بدین ترتیب شادمانی افراد را در این چهارچوب نظری میتوان به صورت زیر نمایش داد:
نمودار شماره(۲-۱): تأثیر احساسات مرتبط با حوزه های چهارگانه جامعه بر شادمانی از نگاه چلبی
احساس سلامتی
احساس رفاه مادی
احساس رضایت شغلی
احساس امنیت
احساس خودمختاری
احساس امید
احساس عدالت
آخرین نظرات