حکمت، گفتار و کردار بر وفق حق و حقیقت است. بنا به تعریف راغب، حکمت، رسیدن به حق بواسطه علم وعقل است و به قول طبرسی آنچه که تو را به امر حق که باطلی در آن نباشد واقف سازد.( حسینی دشتی، سید مصطفی،۱۳۷۶،ج۴،ص۶۰۶)
حکمت، علمی است که میتوان با آن، هم در حیطه اندیشه و هم در حیطه عمل، به واقع و حق نایل شد.(باقری خسرو،۱۳۹۰،ص۲۰۷)
در قرآن کریم بارها از حکمت سخن به میان آمده است: وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ (بقره-۱۲۹) و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد.
وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ (لقمان-۱۲) ما به لقمان حکمت دادیم.
یُؤتِی الْحِکْمَهَ مَن یَشَاء وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا (بقره-۲۶۹) خدا دانش و حکمت را به هر کس بخواهد و شایسته بداند میدهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است.
و باز میفرماید وَالقُرآنِ الحَکیِم (یس،۲) و خداوند نیز، کتاب و حکمت را در کنار هم، بر پیامبر نازل کرده است.
ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (نحل،۱۲۵)
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما؛ و با آنها به روشی که نیکو است، استدلال و مناظره کن.
شکّی نیست که انسان موجودِ متفکری است یعنی نحوه تفکر او در رفتار او اثر تعیین کننده ای دارد. به عبارت دیگر، رفتار انسان متاثر از اندیشه اوست و بر همین اساس قرآن بر روی تعقّل و تفکّر تکیه میکند. همچنین از آنجا که مراتب درک و تعقّل انسان ها متفاوت است، خدا در قرآن در برخورد فکری بر اساس درجات فکری انسان ها تاکید میفرماید و میتوان نتیجه گرفت که از نظر کلام وحی، انسان ها بر دو دسته اند:
گروهی هستند که از استدلالات عقلیِ متکی بر مقدمات عقلی تاثیر میپذیرند. از آنجا که استدلال عقلی از استحکام بیشتری برخوردار است، قرآن کریم از این شیوه، به حکمت و راه محکم و استوار تعبیر میکند.
گروهی بیشتر تحت تاثیر مسائل عاطفی هستند و با ایجاد زمینه محبت و موعظه میتوان آنها را به راه راست هدایت نمود. قرآن کریم از این روش به موعظه حسنه تعبیر نموده است.
در اتمام آیه شریفه بالا به شیوه برخورد با افکار گوناگون اشاره و آن را جدال احسن یا گفتمان نیکو معرفی مینماید. این جدال احسن، چه بر محور عقلانیت و چه بر اساس مسائل عاطفی و اخلاقی باشد، بیشترین تاثیر را بر جامعه دارد و از آنجا که این شیوه طرفداران زیادی دارد، از حساسیت بیشتری برخوردار است و کسی که وارد این صحنه میشود باید از معلومات کافی برخوردار باشد.
بدیهی است که تحقیق، اندیشه و فکر در مطالب باعث رونق حکمت در آدمی میشود و در اهمیت حکمت همین بس که اگر کسی به مدت چهل شبانه روز بخاطر خدا ایمانش را خالص گرداند، خداوند به وی بینشی عطا می کند که درد و درمان خویش را بشناسد و درهای حکمت را به روی او باز میکند و زبانش به حکمت جاری میشود.
۲-۳-۳- اصل تدبّر:
تدّبر، نظر در عواقب امور و عاقبت اندیشی است. در آیین تربیتی اسلام تلاش بر این است که آدمیان اهل تدبر بار آیند و از ظواهر امور عبور کنند و عاقبت اندیش شوند. انسانی که اهل تدبر نیست در ظواهر هستی میماند و راه به حقیقت عالم نمی برد. این عدم تدبر در تمامی زندگی و رفتار انسانی تاثیر میگذارد.
سفارش شده قبل از اینکه سخنی بگوئید و عملی انجام دهید، تدّبر کنید و عاقبت کار را در نظر بگیرید. امام علی i میفرماید: همانا زبان مومن در پس دل اوست و دل منافق در پس زبان اوست، زیرا مومن چون بخواهد سخنی بر زبان آرد، در آن تدبر نماید؛ اگر نیک باشد، اظهار کند؛ و اگر بد باشد، پنهانش دارد، ولی منافق آنچه بر زبانش بیاید میگوید و پیش از آن نمی اندیشد که چه به سود او و چه به زیان اوست.(نهج البلاغه- خطبه۱۷۶)
۲-۳-۴- اصل کرامت:
کرامت به معنای بزرگواری و نزاهت از پستی و فرومایگی و برخورداری از اعتلای روحی است. خداوند تبارک و تعالی انسان را مفتخر به آفرینشی کریم کرده است تا در زمینه کرامت نفس به کمالات الهی دست یابد.
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ.. .(اسراء-۷۰) ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم.
مقام انسان، از بسیاری از موجودات برتر است؛ اگر انسان در مسیر کمالی که خداوند پیش روی او قرار داده، حرکت کند به مقامی می رسد که از فرشتگان بالاتر قرار می گیرد، ولی اگر شهواتش بر عقلش غالب گردد، از حیوانات هم پست تر می شود.
امام علی i میفرماید: وَ اَکرِم نَفسَکَ عَن کُلَّ دَنِیَّهٍ وَ اِن سَاقَتکَ اِلی الرَّغَائِبِ، فَاِنَّکَ لَن تَعتَاضَ بِمَا تَبذُلُ مِن نَفسِکَ عِوَضاً (نهج البلاغه- نامه ۳۱) نفس خود را از هر گونه پستی بازدار، هر چند تو را به اهدافت رساند، زیرا نمی توانی به اندازه آبرویی که از دست میدهی بهایی به دست آوری.
انسان کریم، خدایی را که کریم ترین است و کرامت موهبت اوست نافرمانی نمی کند و گوهر کرامت را به معصیت نمی آلاید.
حضرت علی i در خصوص گرامی داشتن نفس از آلوده نشدن به هر گونه گناه میفرماید: «مَن کَرُمَت عَلَیهِ نَفسُهُ هَانَت عَلَیهِ شَهَوَاتُهُ» (نهج البلاغه، حکمت۴۴۹) کسی که خود را گرامی دارد، هوی و هوس را خوار شمارد.
۲-۳-۵- اصل عزّت:
مقصود از این اصل آن است که باید انسان مکرم را عزیز داشت و مایه های عزّت نفس او را فراهم آورد. خداوند خود چنین میکند و خود را متکفّل تدبیر و بر آوردن نیازهای انسان میداند. یکی از اوصاف خداوند رَبُّ العِزّه (صافات،۱۸۰) است و این وصف نشانگر آن است که خداوند مالک و صاحب عزّت و هم تدبیرگر عزّت و عزّت پرور است.
عزّت آدمی در راستای همان کرامت او و حاصل آن است. هر گاه مایه کرامت او یعنی عقل به راه شکوفایی در آید، وی در پرتو آن، از فرو لغزیدن در ضلالت مصون می ماند و این مصونیت که همان تقوای الهی است، مایه عزتش می گردد.
اصل عزت از مهم ترین و بنیادی ترین اصول تربیتی است، زیرا اساس تربیت بر عزت است و اگر فرد با عزت تربیت شود به حالتی دست مییابد که در هر اوضاع و احوالی راست و استوار است.
عزت، حالتی است که نمی گذارد شخص مغلوب کسی گردد و شکست بخورد. از جمله صفات ایزد متعال «عزیز» است و آن حضرت همواره شکست ناپذیر بوده و بر همه چیز غلبه دارد. در تعالیم دین مبین اسلام تاکید گردیده که عزت مخصوص خداوند و اولیای او و مومنین است:
وَلِلَّهِ الْعِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ (منافقون-۸)
در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مومنان است.
بنابر این، «عزت» در اصل از آن خداوند متعال و پس از او، از آن مومنان است؛ پس هر که خواهان عزت است فقط باید از خدا بخواهد و با رفتن به درگاه این و آن و خود را خوار و ذلیل کردن عزت حاصل نمی گردد. امروزه متاسفانه بعضی گمان میکنند عزت نزد غرب و غربیان است و به اشتباه به سراغ آنان میروند و خود را به بهانه کسب عزت، چه ارزان میفروشند.
« مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا»(فاطر-۱۰) هر که بزرگی و ارجمندی خواهد، پس[بداند که] بزرگی و ارجمندی همه از آن خداست.
پس هر که از راه بندگی خدا عزت جوید، به عزت حقیقی رسد و خداوند او را استوار، نفوذ ناپذیر، راسخ و شکست ناپذیرسازد؛ و این سنت اوست، چنان که امام علی i میفرماید:
«فَاِنَّهُ جَلَّ اسمُهُ قَد تَکَفَّلَ بِنَصرِ مَن نَصَرَهُ وَ اِعزَازِ مَن اَعَزَّهُ» ( نهج البلاغه- نامه۵۳) خداوند که بزرگ است نام او، یاری هر که او را یاری کند پذیرفته است و عزتبخشی هر که او را عزیز دارد بر عهده گرفته است.
بنابر این میتوان گفت که انسان با تربیت الهی به عزت حقیقی دست مییابد و محکم و نفوذ ناپذیر و راست قامت میشود؛ و این بهترین اصل و اساس در تربیت است.
در تعالیم اسلام، راه های بدست آوردن عزّت را چنین برشمرده اند:
رعایت تقوا و پرهیز کاری.
رعایت حسن خلق با مردم.
بندگی خداوند.
دوری از معصیت و گناه و طاعت خدا.
ترک سخنان بیهوده و لغو.
صبر بر معصیت و گناه.
فرو بردن خشم.
قناعت ورزی.
رعایت انصاف با مردم.
در سایه امامت و ولایت به سربردن.
بررسی نقش مربی در تربیت از نظر اسلام- قسمت ۵
آخرین نظرات