(همان: ۲۱۵)
نمادینگی عنصر باد
باد یکی دیگر از عناصر مهم و تأثیرگذار بر حوادث شاهنامه است که تجلی آن را می توان در داستان «اکوان دیو» مشاهده کرد. در شاهنامه، اکوان دیو به صورت گور شگفت انگیزی در لشکر کیخسرو ظاهر می شود. به طور اجمالی، اکوان دیو را می توان با روح باد در اساطیر چین برابر نهاد. در روایات چینی، فی لین یا دیو باد، در نزد چینی ها به صورت گوزن و به اندازه ی پلنگ است و می تواند باد را هرگونه که بخواهد به وزش درآورد و دارای دم مار است. هنگامی که به صورت پیرمردی درمی آید، ردایی زرد بر تن دارد و زمانی که شکل کیسه ای به خود می گیرد که باد از آن بیرون بیاید، به رنگ زرد و سفید است.
شایان ذکر است که در اسطوره های چین، دیو باد به پیکر گوزنی نرینه درمی آید و در اسطوره های کهن هند، ویو vayu یا خدای باد، بر پشت یک بز کوهی سوار می شود. بر این پایه گور در شاهنامه، گوزن در اسطوره های چین و بز کوهی در اسطوره های هند، همه نماد (باد) اند، زیرا هیچ جانوری بهتر از اینها نمی تواند شتاب باد را به نمایش درآورد. همگی این مشخصات در اکوان دیو قابل مشاهده است:
همان رنگ خورشید دارد درست
یکی برکشیده خط از یال اوی
سپهرش به زرآب گویی بشست
ز مشک سیه تا به دنبال اوی
(فردوسی، شاهنامه: ۴۲۹)
هرگاه که اکوان دیو در تنگنا قرار می گیرد، خود را به صورت باد درمی آورد. فردوسی برای تأکید بیشتر بر همانندی اکوان دیو با باد، در همین داستان، بارها به باد اشاره می کند.
چهارم بدیدش گرازان به دشت
جز اکوان دیو این نشاید بدن
چو اکوانش از دور خفته بدید
چو باد شمالی براو بر گذشت
ببایستش از باد تیغی زدن
(همان: ۴۳۰)
یکی باد شد تا بدو در رسید
(همان: ۴۳)
ازین روست که مردم گذشته بر این باور بودند دیوان همانند باد بر تمامی اماکن و جاهای صعب العبور وارد می شوند. (ر ک همان، ۱۳۹۰: ۱۵۱)
نمادینگی عنصر خاک
ایران سرزمین تضادهای بزرگ است؛ سرزمین بیابانها و جنگلها، سرزمین کوههای پربرف و درههای سبز است. جغرافیا به ناچار بر فرهنگ مردمانی که در دامان طبیعت زندگی میکنند، تأثیر میگذارد و جای شگفتی نیست که در ایران، به طبیعت و عناصر تشکیلدهنده ی آن احترام میگذارند. در این سرزمین پررمز و راز، فرهنگهای گوناگونی وجود دارد که هرکدام به نوبه خود، اسطورههای بسیار زیبایی را آفریدهاند. اساطیر ایران باستان در این دنیای پررمز و راز که به گونهای نمادین ظاهر میشوند و مفاهیم خود را به روشنی بیان میدارند، و اینها راهنمای ما در شناخت فرهنگ غنی و پرارزش این سرزمین هستند. در شناخت تاریخ اساطیری ایران باستان، عناصر چهارگانه، که عناصر مقدس و قابل احترام هستند، هرکدام سرگذشتی نمادین و رازگونه دارند و هریک به گونهای روشن با آدمی سخن میگویند و منتظرند تا رمزگشایی شوند یکی از این عناصر، عنصر خاک است. «عنصرخاک، در میان عناصر چهارگانه، بی حرکت ترین و بی تکاپوترین عنصر است و به همین دلیل، در جاندار انگاری اساطیری، از کمترین پویایی ممکن برخوردار شده و با توجه به اینکه، در طبیعت نیز محملی برای رویش گیاهان و نباتات است، در اساطیر نیز نقش ماده ی اولیه را در آفرینش مادی عهده دار شده است. در اساطیر بین النهرین، نخستین آفریدگانی که از پیوند تیامت و آپسو به وجود آمدند، لاهمو «نیمه ی نرینه» و لاهامو «نیمه ی مادینه» به معنی گل و لای و رسوبی که در محل التقای دریا و رودخانه نشسته است، بودند که به تعبیر برخی پژوهشگران، افق های مدور آسمان و زمین می باشند که آنشار و کیشار را که جهان آسمان و زمین هستند، به وجود می آورند. از ترکیب آب )که نماد هستی است( و خاک ) که ماده ی ساکن و اولیه ی خلقت است( حیات جسمانی آغاز می شود. به همین دلیل، در اغلب فرهنگ ها، حیات انسانی نیز از خاک آغاز می شود: در اساطیر سومری، خلق انکیدو (دوست، خدمتگزار و همسفر گیلگمش) توسط مادر خدایان (ارورو) از گل انجام شده است. در حماسه ی بابلی آفرینش نیز، خدای مردوک، پس از شکست دادن هیولای تیامات، گل را با خون خدای کینگو در هم می آمیزد و انسان را از آن می سازد.» (قائمی، ۱۳۸۸: ۶۶) همه این افکار دلایلی بر حضور ردپای عنصر خاک بر زندگی انسان داشته، و خود را به شیوه های مختلف نمایان گر می سازد.
«در قرآن مجید نیز خداوند انسان را از صلصال خشک، گلی همانند گل کوزه گران، آفریده است.» (سوره الرحمن، آیه ۱۴)
خاک علاوه بر اینکه ماده ی اولیه ی آفرینش مادی است، نمادی از مرگ و فروپاشی و اضمحلال جسمانی حیات نیز هست که خود را در آیین تدفین و با خاک سپاری مردگان متجلّی می کند. در شاهنامه ی فردوسی نیز بیشترین مقارنت مفهومی خاک را با مرگ می بینیم:
سرانجام بستر جز از خاک نیست
سرانجام بستر بود تیره خاک
آخرین نظرات