عقل وهوش منطقی به قدرت استدلال کمک میکنند؛ اما، توانایی پیشبینی پیامد تصمیم تنها از هوش عاطفی بر میآید. از طرف دیگر بر خلاف (IQ) که درسراسرزندگی یکسان باقی میماند، توانمندیها و مهارتهای اساسی هوش عاطفی اکتسابی و آموختنی هستند (کوپر[۴۸]،۱۹۹۷، ترجمه عزیزی، ۱۳۷۷).
تقسیمبندی افراد بر اساس IQ و EQ از دیدگاه جک بلوک[۴۹]
جک بلوک، روان شناس دانشگاه کالیفرنیا معتقداست که افراد را بر حسب جنسیت، IQ و EQ میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:
مردانی با IQ بالا: این مردان از روی تواناییهای گسترده عقلانیشان مورد شناسایی قرار میگیرند. چنین افرادی جاهطلب، منتقد. لجوج و دارای توانایی بالا در حل مسایل عقلانی میباشند. اما، به دلیل هوش عاطفی پایین، کمرو، فروتن و نازک نارنجیاند؛ از روابط جنسی خود رضایت ندارند و از نظر احساسی سرد و بیعاطفهاند.
مردانی با EQ بالا: چنین مردانی در روابط اجتماعی خود متعادل، شاد و سرزنده اند. ظرفیت بالایی برای تعهد و سرسپردگی برای مردم با اهداف خود دارند، مسئولیتپذیر، دلسوز و با ملاحظهاند و چنین افرادی با خود، دیگران و اجتماع احساس راحتی میکنند.
زنانی با IQ بالا: این زنان از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند و در بیان موضوعات عقلانی و اندیشههای خود فصاحت کافی دارند و دارای علایق روشنفکرانهی زیادی هستند. آن ها درون گرا، مستعد نگرانی، فکر و خیال و احساس گناه هستند، در ابراز خشم خود تأمل میکنند و معمولاً آن را غیر مستقیم ابراز میکنند.
زنانی با EQ بالا: این زنان دوست دارند احساساتشان را مستقیماً بیان کنند، راجع به خود مثبت فکر میکنند و مانند مردان هم گروه خود، اجتماعی و گروه گرا هستند، شاد و آسوده خیالاند و به ندرت احساس نگرانی و گناه میکنند.
شکی نیست که برخورداری از هوشبهر بالا به تنهایی برای حل مسأله پیچیده زندگی اجتماعی کافی نیست. به عقیده جک بلوک، فردی که از نظر هوشبهر، بالا؛ اما، فاقد هوش عاطفی کافی باشد، تقریباّ کاریکاتوری از یک آدم خردمند است و در قلمروی ذهن چیره دست؛ ولی، در دنیای شخصی خویش ضعیف است (به نقل از حاج زاده،۱۳۸۰).
۲-۱-۷ نقش وراثت و محیط در هوش عاطفی
برخلاف IQ یا هوشبهر که بیشتر تحت تأثیر عوامل وراثتی است و در طول زندگی فرد ثابت میماند؛ هوش عاطفی احتمالاًّ بیشتر تحت تأثیر شرایط محیطی است. گلمن (۱۹۹۵) معتقد است که: «قابلیتهای تشکیلدهنده هوش عاطفی، در مجموع تواناییهای اکتسابی هستند؛ اما، از طرفی سنجش هوش عاطفی عملاً برخی از جنبههای شخصیت مانند خوشبینی و استقامت را در بر میگیرد. با توجه به اینکه در شکلگیری شخصیت، هر دو عامل وراثت و محیط نقش دارند؛ نمیتوان، نظر گلمن را درباره اکتسابی بودن هوش عاطفی تأیید کرد به طور کلی در حال حاضر در مورد اینکه هوش عاطفی یک استعداد ارثی و یا مجموعهای از تواناییها، قابلیتها و مهارتهای اکتسابی است اتفاق نظر وجود ندارد.
به نظر میرسد این امکان وجود دارد که شخص با هوش عاطفی زیادی متولد شود؛ اما، در آغاز کودکی این توانمندی به گونهای آسیب ببیند و منجر به کاهش هوش عاطفی شود. همچنین ممکن است کودکی با هوش عاطفی کم متولد شود؛ اما، با الگوی پرورش صحیح، هوش عاطفی وی افزایش یابد. امکان آسیبپذیری هوش عاطفی بالا، بسیار بیشتر از پرورش و رشد هوش عاطفی کم است. به عبارتی دیگر؛ هوش عاطفی، تابع این اصل کلی است که نابود کردن همیشه آسانتر از پرورش دادن است (به نقل از حاجزاده،۱۳۸۰).
۲-۱-۸ ویژگیهای افراد باهوش عاطفی بالا و پایین
در زیر فهرستی از ویژگیهای افراد با هوش عاطفی بالا و پائین آورده شده است (خورخه چرباسک[۵۰] ؛ مترجم اصفهانی، ۱۳۹۲)
الف) یک شخص با هوش عاطفی بالا: احساسات خود را واضح و مستقیم و در غالب سه کلمه بیان میکند و جمله را با من احساس میکنم … آغاز میکند؛ از ابراز کردن احساسات خود نمیترسد؛ استرس و نگرانی او را از حرکت و فعالیت باز نمیدارد.
• به طور عاطفی ترمیم پذیر است.
• تحت کنترل هیجانات منفی مانند: ترس، نگرانی، گناه، شرم، خجالت، ناامیدی، ضعف، وابستگی و دلسردی قرار نمیگیرد.
• قادر به خواندن ارتباطات غیرکلامی است. اجازه میدهد که احساساتش او را در سراسر زندگی راهنمایی کنند.
• احساسات خود را با دلیل و منطق و واقعیت منطبق میکند. درباره عواطف به راحتی سخن میگوید ؛ قادر به تشخیص عواطف چندگانه همزمان است.
• مستقل است و دارای اعتماد به نفس و استقلال اخلاقی است. به طور ذاتی و درونی دارای انگیزه است.
• به وسیله قدرت، ثروت، مقام، شهرت و یا تأیید برانگیخته میشود؛ خوش بین است؛ شکست و ناتوانی را درونی نمیکند؛ به احساسات دیگران علاقمند است.
ب) یک شخص با هوش عاطفی پایین:
• مسئولیت احساسات خود را نمیپذیرد، بلکه دیگران را برای آن سرزنش میکند. غالبا ً جمله خود را با «من فکر میکنم شما. . » آغاز میکند. قادر نیست جمله خود را با « من احساس میکنم. . . . . . . . » آغاز نماید.
• دیگران را گناهکار میداند. نمیتواند دلیل احساسات خود را بیان کند و یا بدون مقصر دانستن دیگران احساس خود را بیان کند.
• در مورد احساسات خود دروغ میگوید و یا اطلاعاتی در مورد احساسات خود به دیگران نمیدهد (عواطف نادرست).
• در مورد احساسات خود یا اغراق میکند و یا آن ها را کوچک میشمارد.
• فاقد تمامیت و یک احساس درونی است.
• از دیگران کینه به دل میگیرد و آن ها را نمیبخشد.
• بجای اینکه احساسات خود را بیان کند، خارج از احساساتش عمل میکند.
• نمیگوید که چه زمانی به کمک شما نیاز دارد و میخواهد در کنارش باشید. اجازه میدهد که احساسات بر روی هم انباشته شوند، سپس منفجر میشود و یا نسبت به چیزهایی که کمترین اهمیت را دارد، شدیداً ً واکنش نشان میدهد.
• حمله میکند، مقصر میداند، دستور میدهد، انتقاد میکند، حرف دیگران را قطع میکند، سخنرانی میکند، نصیحت میکند، رد میکند و در مورد دیگران قضاوت میکند.
• نقش بازی میکند.
• صراحت ندارد و یا طفره میرود.
• نسبت به عواطف و احساسات دیگران حساس نیست.
• همدلی و همدردی نمیکند.
• سخت و غیر قابل انعطاف است و به قوانین و ساختارها نیاز دارد تا در او ایجاد امنیت کنند.
• از نظر احساسی در دسترس دیگران نیست و به سختی میتوان صمیمیت عاطفی با او برقرار کرد.
• قبل از اینکه دست به عملی بزند، به احساسات دیگران توجه نمیکند.
• قبل از اینکه کاری را انجام دهد، احساسات آینده خود را در نظر نمیگیرد.
• بیاعتبار است و حالت تدافعی دارد.
• در پذیرش اشتباه، بیان کردن پشیمانی و یا عذر خواستن، سخت و غیر قابل انعطاف است. از مسئولیت اجتناب میکند.
• بدبین است و غالبا ً بر این اعتقاد است که جهان نادرست و بی انصاف است.
• در برابر آنچه عقل سلیم با آن موافق است، مقاومت میکند.
• از پیوستن به دیگران اجتناب میکند و به دنبال جانشین کردن روابط با هر چیزی از حیوانات دست آموز و گیاهان تا شخصیتهای خیالی است. به طور غیر قابل انعطافی بر عقاید خود پافشاری میکند، چرا که در برابر حقایق جدید احساس ناامنی میکند.
“
آخرین نظرات