۱- مدیریت سود در شرکت هایی که به وسیله حسابرسان ۵ بزرگ حسابرسی می شود کمتر است از مدیریت سود شرکت هایی که به وسیله این مؤسسات، حسابرسی نمی شوند.
۲- مدیریت سود در شرکت هایی که به وسیله حسابرسان متخصص در صنعت حسابرسی می شود کمتر است از مدیریت سود شرکت هایی که به وسیله این مؤسسات، حسابرسی نمی شوند.
آن ها به این نتیجه رسیدند که: ۱) ۵ شرکت بزرگ حسابرسی با مدیریت سود پایین در سال های قبل، بعد و حتی جاری SEO دارای رابطه است. ۲) حسابرسان متخصص صنعت با مدیریت سود پایین در سالی که SEO انجام می شود، دارای رابطه است.
پیوت و جنین[۴۹](۲۰۰۵)، آن ها به بررسی کیفیت حسابرسی و مدیریت سود در فرانسه پرداختهاند. آن ها از ۲۵۵ شرکت ۱۲۰شرکت را در سال های ۱۹۹۹-۲۰۰۲ مورد بررسی قرار دادند آن ها برای محاسبه مدیریت سود از مدل جونز استفاده کردند و اقلام تعهدی اختیاری را نیز از این مدل به دست آوردند همچنین برای کیفیت حسابرسی از اندازه شرکت استفاده کردند فرضیه تحقیق آن ها این بود که شرکتهایی که توسط ۵ بزرگ حسابرسی میشوند با مدیریت سود کمتری مواجهه هستند. اما در نتیجه آن ها دریافتند که شرکتهایی که توسط ۵ بزرگ حسابرسی، حسابرسی میشوند با مدیریت سود کمتری مواجه نیستند و در واقع تفاوت های کیفیت حسابرسی ۵ بزرگ تأثیری به عدم مدیریت سود ندارد.
عبدالقانی(۲۰۰۵)، در تحقیقی تحت عنوان افشا ریسک بازار یا معیارهای ریسک حسابداری به بررسی ارتباط بین ریسک سیستماتیک و معیارهای ریسک حسابداری پرداخت. این معیارها شامل نسبت اهرمی ، اندازه دارایی ، نسبت جاری، تغییرپذیری سود ، رشد سود ، نسبت سود سهامی پرداختی و بتای سود بودند. نتایج حاصل از بررسی حاکی از آن بود که چهار معیار اندازه دارایی، رشد سود ، نسبت جاری ، نسبت سود سهامی پرداختی دارای ارتباط با اهمیتی با ریسک سیستماتیک هستند در حالی که ارتباط بین متغیرهای دیگر با ریسک سیستماتیک از لحاظ آماری معنادار نبودند .
هانتون و دیگران(۲۰۰۶)، در تجربهای که شامل ۶۲ مدیرمالی حرفهای و اعضای هیئت مدیره بود به بررسی این که شفافیت گزارشگریمالی بر افزایش سود جاری و کاهش تلاش های مدیریت سود تاثیر گذار است پرداختند. آن ها متوجه شدند که شفافیت گزارشگری مالی به نحو معنی داری باعث تعدیل و نه حذف کامل مدیریت سود می شود یافته های آنان مطابق با اعتقادات مدیران است، مبنی بر اینکه هنگامی که رویه های افشا با شفافیت کمتری صورت بگیرد، مدیریت سود می تواند منجر به بهبود قیمت سهم شده و به اعتبار گزارشگری مالی خدشهای وارد نمیکند. اما هنگامی که صورتهای مالی شفافیت بیشتری داشته باشد. مدیریت سود به صحت، درستی و اعتبار گزارشگری مالی صدمه وارد می کند.
راتنوسکی(۲۰۰۷)، به بررسی تاثیر شفافیت سود در مدیریت ریسک بانک پرداخت. راتنوسکی بیان میدارد که هنگامی که بانکها با ناتوانی در بازپرداخت دیون و مشکلات نقدینگی مواجه هستند برای مدیریت کردن ریسک نقدینگی می توانند شفافیت صورتهای مالی را بهبود بخشند. او مدلی را ارائه کرد که بر اساس آن هنگامی که برای تامین مالی، عدم تقارن اطلاعاتی نیز موجب بروز اصطکاک و حساسیت می شود. بانکها می توانند با افزایش شفافیت و کاهش عدم تقارن اطلاعاتی، تامین مالی خود را راحتتر کنند.
هوتن و همکاران(۲۰۰۹)، طی مطالعه ای، رابطه بین عدم شفافیت گزارشگریمالی و ریسک سقوط قیمت سهام را بررسی کردند، آن ها با بهره گرفتن از مدیریت سود به عنوان معیار عدم شفافیت اطلاعات مالی، به این نتیجه رسیدند که عدم شفافیت اطلاعات مالی با افشای اطلاعات کمتر در ارتباط است، به علاوه شرکت هایی که دارای صورت های مالی غیر شفاف هستند، بیشتر در معرض ریسک سقوط سهام قرار می گیرند.
کیم و زهانگ[۵۰](۲۰۱۰)، در پژوهش خود به بررسی رابطه بین محافظه کاری حسابداری و ریسک سقوط قیمت سهام پرداختند، نتایج بررسی های آن ها نشان داد که محافظه کاری انگیزه های مدیران را برای بیش نمایی عملکرد و افشا نکردن اخبار بد محدود کرده، از این رو ریسک سقوط قیمت سهام را کاهش میدهد. همچنین، آن ها با بهره گرفتن از هزینه های تحقیق و توسعه، وضعیت بازار محصولات شرکت و ترکیب سهامداران شرکت به عنوان متغیرهای مؤثر بر عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و سرمایه گذاران، اثبات کردند که در شرایط وجود عدم تقارن اطلاعاتی، توانایی محافظه کاری برای کاهش ریسک سقوط آتی قیمت سهام بیشتر است.
لی[۵۱] (۲۰۱۰) ، در تحقیقی تحت عنوان ارتباط ذخیره مطالبات مشکوک الوصول ، محافظه کاری و مدیریت سود، جکسون و متوجه شد که ایجاد ذخیره برای مطالبات مشکوک الوصول در حسابداری محافظه کارانه در اعمال مدیریت سود مورد استفاده قرار میگیرد. محققان در این مطالعه دریافتند که انحراف اطلاعات حسابداری ایجاد شده از طریق محافظه کاری میتواند شرایط را برای تحریف بیشتر اطلاعات توسط مدیرمحیا سازند.
زنگین و اوزکان(۲۰۱۰)، رابطه بین کیفیت حسابرسی و مدیریت سود را در صورت های مالی میان دوره ای بررسی کردند. آن ها با بهره گرفتن از ۲۱۵۲ مشاهدات سه ماهه شرکت مبتنی بر بازار بورس اوراق بهادار استانبول در سال های ۲۰۰۹ تا ۲۰۰۶، رابطه بین اندازه، نحوه تصدی، تخصص صنعت شرکت حسابرسی و اقلام تعهدی اختیاری را مورد بررسی قرار دادند فرضیه های تحقیق آن ها به شرح زیر میباشد:
۱- شرکت هایی که به وسیله حسابرسان ۴ بزرگ حسابرسی میشوند دارای سطح اقلام تعهدی اختیاری پایین تری هستند،۲- شرکت هایی که مدت تصدی حسابرسی شان بالاتر است دارای سطح اقلام تعهدی اختیاری پایین تری هستند،۳- شرکت هایی که به وسیله حسابر سان متخصص در صنعت حسابرسی میشوند دارای سطح اقلام تعهدی اختیاری پایینتری هستند. آن ها دریافتند که ۴ بزرگ حسابرس، تخصص در صنعت و تصدی شرکت حسابرسی (به عنوان نمایندگان کیفیت حسابرسی) اقلام تعهدی اختیاری (نماینده ای برای مدیریت سود) را دچار محدودیت میکند.
چنگ و همکاران(۲۰۱۲)، در پژوهش خود که شامل ۲۵۵ شرکت در سال های۲۰۱۰-۲۰۰۰ به بررسی رابطه بین عدم شفافیت سود، جریانات نقدی و ریسک کاهش قیمت سهام پرداختند، آن ها نشان دادند که عدم شفافیت سود و حساسیت جریانات نقدی عملیاتی منجر به افشا نکردن اخبار بد می شود و ریسک سقوط قیمت سهام را افزایش میدهد .
۲-۱۷-۲- پیشینه داخلی
تا کنون تحقیقی به صورت مستقیم بررسی رابطه مدیریت سود با ریسک کاهش قیمت سهام را در ایران مورد بررسی قرار نداده است. برخی از مرتبط ترین این تحقیقات به شرح ذیل میباشد:
یزدانیان(۱۳۸۵)، این تحقیق با هدف بررسی اثربرخی از سازکارهای حاکمیت شرکتی بر مدیریت سود در ایران بود. در این تحقیق ۴ فرضیه موجود بود که یکی از فرضیهها که تأیید هم شد رابطه بین حسابرسی داخلی و مدیریت سود بود. محقق به این نتیجه رسیده بود که حسابرسی داخلی به تقویت نظام حاکمیت شرکتی در شرکت ها کمک شایانی میکند ولی حسابرسی داخلی نقش مؤثری در مدیریت سود در شرکتها ایفا نمی کند.
“
آخرین نظرات