یکی را برای خود ودیگری را برای خود ودیگری را سر جایش گذاشت و در حالی که کاغذ درمانگر کمی از سطح کاغذ تریش را پوشانده بود وی به هنگام رنگ کردن کاغذ به دقت رفتار می کرد تا کاغذ درمانگر رنگی نشود. درمانگر متوجه شد که تریش به طور آزمایشی مرزهای خود را با دیگران تشخیص داده است. به نظر میرسد در این مورد بیمار با تکیه بر جنبههای فضایی محیط ،قادر به پاسخگویی در سطوح عاطفی و فیزیکی به جلسات هنر درمانی گردیده است.
کیلیک و شاروین[۷۸] (۱۹۹۷) در کتاب هنر روان درمانگری و روانپریشیها با یک دید روانتحلیلگری مینویسد: اولین سالهای کودکی تعیین کننده رشد روان شناختی بعدی است وزندگی یک تعارض بین بازگشت و پیشروی، مقاومت و تغییر میباشد که این فرآیندها در مراحل بعدی زندگی آشکار میگردد. در مورد افراد سایکوتیک پیوند بین دنیای واقعی و دنیای درونی فرد از هم گسسته است، نقاشی می تواند نقش یک میانجی را بازی کند و تصویر، منعکس کننده جنبه های خود آگاه وناخودآگاه گذشته، حال وآینده فرد است.
در این کتاب کیلیک وشاروین به دختر ۲۷ سالهای به نام لنا[۷۹] اشاره میکنند که داروهای ضد روان پریشی در یافت می کرد و با کاهش دارو، پارانوئید و پرخاشگری در او ظاهر میشد وی یک بار نیز به طور جدی اقدام به خود کشی کرده بود و روز به روز حال وی روبه وخیم شدن میرفت. پس از حضور وی در جلسات هنر درمانی در ابتدا هیچ تمایلی به گفتگو با درمانگر از خود نشان نمیداد ولی پس از اینکه در مورد لوازم نقاشی به وی توضیحاتی داده شد، شروع به نقاشی کرد. وی در طی دوره درمان بیش از سیصد نقاشی کشید که کاملاً روند بهبودی او را با پیوند تصورات و لغات نوشته شده با اجتماع به خوبی نشان میدهد که در این کتاب درمانگر به شرح پنج نقاشی می پردازد و در هرنقاشی حالات بیمار و مراحلی را که طی کرده، فرافکنی ترسها و اضطرابهای درونی و تمایز یافتن واقعیت و دنیای درونی به خوبی میتوان مشاهده کرد.
کیم[۸۰] و همکاران (۱۹۹۲)به یک مطالعه توصیفی در مورد درمانهای مورد پذیرش بیماران پرداختند. آزمونیهای آنان پنجاه وشش بیمار از بخش روانپزشکی، یک بیمارستان بودند. داده ها در طی هفت ماه جمع آوری شده و بیانگر این نکته بودند که ۲/ ۹۲ درصد از آزمودنیها به نقاشی درمانی پاسخ مثبت داده اند.
بررسی پیشینه روان درمانی بیانگر این است که بیشتر روان درمانگر در کار با کودک بازی و وسایل هنری را پیشنهاد کردهاند، زیرا که به عنوان وسیله ای برای تعامل است و یک شکل ارتباط مناسب برای گروه های سنی کودکان فراهم می کند. هدف عمده در هنر درمانی خواه در گروه یا فردی فراهم آوردن تسهیلات، تحرک خلاقیت،کمک به کودکان برای پیشرفت و سازگاری بهتر با دنیای اطراف وتغییر در الگوهای رفتاری آنان میباشد. اسکیف وهیوت دلایل عمده ارجاع کودکان به هنر الگوهای رفتاری آنان میباشد. اسکیف و هیوت دلایل عمده ارجاع کودکان به هنر درمانی گروهی را زیر بیان میکنند.
الف)هنردرمانی گروهی با افزایش قوه ابتکار وبه صورت تفریحی قادر است بازداری فعال کودکان را برای مهار رفتارهای خطر جویانه به آسانی افزایش دهد.
ب) وسیلهای هدفمند وتخیلی برای بیشتر کودکان است که با بهره گرفتن از وسایل هنری می تواند از آن به عنوان الگویی برای یکپارچه سازی استفاده کنند.
ج) فرصت بودن بخشی ازیک گروه،با فرهنگ خودشان را برای کودک فراهم میکند،که وابسته به شرکت همه اعضای گروه است وتجربه رشد هیجانی کودکان را به برای آن ها یی که تجربیات خوبی در خانواده ویا کلاس درس نداشتند، پدید میآورد.
د)کودکانی که نسبت به بودن با بزرگسالان رغبتی نشان نمی دهند میتوانند پس خوراند بیشتری از همسالان گرفته و گروه را محیط اجتماعی راحتی برای درمان بیابند.
ه) کودکانی که ترسیدهاند احساسات خصمانه آن ها غیر قابل قبول باشد،گروه را جایگاه محکمتری نسبت به وضعیتهای درمان دو نفری خواهند یافت.
اسکیف (۱۹۹۸) در کتاب خود در باره دختر هفت سالهای به نام مری مینویسند که پنج خواهر و برادر داشت این دختر دو بار شاهد بریدن مچ دست مادرش برای خودکشی بود و تقریباً قادر به هیچ گونه عملکردی در مدرسه نبود و هیچ ارتباطی نیز با آموزگارش برقرار نمیکرد. دختر هفت ساله دیگری به سارا در این گروه بود به خاطر رفتارهای پرخاشگرانه اش تحت روان درمانی قرار گرفته بود.
در یکی از جلسات در حالی که مری از بودن در گروه مضطرب میرسد و از اینکه کاری انجام دهد، خوداری میکرد. سارا مقداری چسب و شن را در درون ظرفی با یکد دگر مخلوط کرد و در حالی که دستانش بسیار کثیف شده بود از آنچه انجام داده بود با خنده صحبت میکرد. در همین موقع مری جلو رفت و در کمال آرامش دستان آلوده او را در دست گرفت وسپس به سمت چند کاغذ رفت عکس دستش را روی آن ها کشید و دور آن ها را برید، چنین به نظر میرسید که این عمل او مستقیماً با تلاش مادرش برای خودکشی مربوط می شد سپس دستهایی را که از کاغذ بریده بود به هوا ریخت. پس از آن همه اعضای گروه این را به عنوان یک موضوع پذیرش او از طرف گروه موجب شد که وی خود را بخشی از آن بداند و تغییرات محسوسی در وی پدید بیاید.
پاین[۸۱] (به نقل از ویلیامز ووود ۱۹۷۳، ۱۷۴) هنر را یک تجربه لذت بخش همگانی و یک نوع بسط خود میداند که مهمترین ومناسب ترین پاداش را فراهم میکند در حالی که در همان زمان ممکن است در خدمت دیگر عملکردها[۸۲] باشد.تجارب خلاق موجبات رها شدن تجارب انعطاف ناپذیر را فراهم کرده و باعث پرورش یکپارچه سازی واقعیت اکنون وتجربه گذشته میگردد.
دنی[۸۳] (۱۹۷۲) اظهار می کند که هنر در یک محدود وسیع رفتاری شامل تخلیه هیجانی، افزایش ارتباط مؤثر، افشاگری و تغییراتی در نگرش و رفتار گشته و در شش زمینه اکتشاف، ایجاد تفاهم، ادراک خود، آشکارسازی احساسات درونی، ارتباط درون – فردی در جهان خودش، بسط مییابد.
بسیاری از کودکان معلول، تاخیرات ویژه رشدی دارند سبب هنر ودیگر فعالیتهای خلاقیت آمیز میتوانند تاثیر ویژهای روی آن ها بگذارند.
روبین ۱۹۷۵ (به نقل از وبلیامز ۱۹۷۷، ۲۱۵) پس از کارهای گسترده ای که با تعداد زیادی کودکان معلول انجام داد،بیان کردکه کودکان می توانند از تجربیات هنری بهره بسیاری ببرند که به طور خلاصه شامل موارد زیر میگردند:
– تجربه های هنری وسیلهای برای کشف و دریافت لذت موجود در محیط اطراف
– راهی برای کنترل و تسلط یابی بر روی چیزها
– وسیله ای برای تجربه موفقیت آمیز و پیشرفت مهارت ها
– ابزاری برای خود آگاهی واعتماد به نفس
آخرین نظرات