مسئله دیگر چسبندگی سود نقدی سهام است. به این معنی که اگر شرکت پس از اعلام (افزیش) سود نقدی، در دوره های بعد دیگر قادر به کاهش (قطع) آن نخواهد بود، مگر به قیمت مواجهه با واکنش شدید بازار و افت شدید ارزش سهام شرکت. بر این اساس انتظار میرود در شرایطی که عدم اطمینان نسبت به جریانهای نقدی (و البته سودآوری آتی)، شرکتها از توزیع سود نقدی بالا اجتناب نمایند؛ چرا که در این شرایط از توانایی شرکت در حفظ سود تقسیمی در سطح بالا نمیتوان اطمینان حاصل نمود.
لینتنر (۱۹۵۶) ادعا نمود که شرکتها ترجیح میدهند با توزیع سودهای نقدی باثبات یک نرخ رشد تدریجی و منظّمی را در نسبت تقسیم سود خود حفظ نمایند و حتی المقدور از کاهش سود نقدی اجتناب مینمایند (جاگاناتان، استفنز و ویسبچ[۶۲]، ۲۰۰۰). وی با اشاره به عدم تقارن واکنش بازار نسبت به تغییرات سود تقسیمی اذعان داشت اگر چه بازار از افزایش سود تقسیمی تا حدودی استقبال میکند، لیکن شدّت این واکنش مثبت به مراتب کمتر از اثر واکنش منفی است که شرکت در صورت کاهش سود نقدی خود با آن مواجه خواهد شد(براو و دیگران، ۲۰۰۵). برادلی، کاپوزا و سگوین[۶۳] (۱۹۹۸) نشان دادند اگر چه بازار همواره نسبت به جهت و اندازه تغییر در سود تقسیمی واکنش نشان میدهد، لیکن یک جزء معنیدار و مشخص از کاهش قیمت سهام را میتوان فارغ از میزان کاهش در سود تقسیمی به جریمهای که بازار بنا به ملاحظات عدم تقارن تابع زیان برای کاهش در سود تقسیمی در نظر میگیرد ارتباط داد. گرولون و دیگران (۲۰۰۲) این واکنش منفی بازار به کاهش سود نقدی سهام را ناشی از تغییر برآورد بازار نسبت به ریسک سیستماتیک شرکت تفسیر نمودند. براو و دیگران (۲۰۰۵) نشان دادند که شرکتها به دلیل اجتناب از تخریب شهرت خود و همچنین مصونیت از واکنش منفی شدید بازار به شدت در مقابل کاهش سود نقدی خود مقاومت نموده و به این منظور ممکن است حتّی به راههایی نظیر فروش داراییها، تعدیل نیروی انسانی، استقراض و در مواردی کنارگذاری فرصتهای سرمایهگذاری مناسب نیز متوسّل شوند.
بر این اساس انتظار میرود شرکتها در تعیین میزان سود نقدی خود عدم اطمینان جریانهای نقدی و توانایی شرکت در حفظ سود تقسیمی را به عنوان یک عامل تعیین کننده مدنظر قرار داده و تنها در صورت برخورداری از اطمینان معقول نسبت به جریانهای نقدی (و البته سودآوری) آتی خود اقدام به افزایش سود نقدی توزیعی نمایند.
جاگاناتان، استفنز و ویسبچ (۲۰۰۰) با مقایسه توزیع سود نقدی در مقابل بازخرید سهام دریافتند که سود نقدی عموماً به طور یکنواخت و از محل جریانهای نقدی باثبات شرکت توزیع میگردد. از دیگر شواهد تجربی موجود در تأیید تأثیر عدم اطمینان جریانهای نقدی بر سیاست تقسیم سود میتوان به نتایج تحقیقات آهارونی و سواری[۶۴] (۱۹۸۰)، برادلی و دیگران (۱۹۹۸)، گای و هارفورد[۶۵] (۲۰۰۰)، میخائیل و دیگران[۶۶] (۲۰۰۳)، و چی و سا (۲۰۰۹) اشاره نمود.
در تحقیقات مختلف از معیارهای گوناگونی برای اندازهگیری عدم اطمینان جریانهای نقدی استفاده شده است، که از جمله میتوان به نوسانات بازده ماهانه سهام و نوسانات سود عملیاتی شرکتها (چی و سا، ۲۰۰۹) اشاره نمود.
همچنین برای اندازهگیری میزان سود تقسیمی شرکتها نیز از معیارهای مختلفی میتوان استفاده نمود؛ به عنوان مثال، نسبت سود تقسیمی به سود خالص، جریانهای نقدی، و فروش در تحقیق لاپورتا و دیگران (۲۰۰۰)، و نسبتهای سود تقسیمی به سود خالص و سود تقسیمی به ارزش بازار سهام در تحقیقات چا، کیم و لی (۲۰۰۹) و چِی و سا (۲۰۰۹).
۲-۳-۷ نسبت سود انباشته به جمع حقوق صاحبان سهام و سیاست تقسیم سود
یکی از عوامل دارای اثر بالقوه بر سیاست تقسیم سود شرکتها نسبت سود انباشته به جمع حقوق صاحبان سهام آن ها است. این دیدگاه اصولاً بر پایه تئوری بلوغ (چرخه عمر مالی) بنا نهاده شده است، به این صورت که نسبت سود انباشته به جمع حقوق صاحبان سهام یکی از معیارهای تعیین درجه بلوغ شرکتها است.
طبق تئوری بلوغ، چنان چه گرولون و دیگران (۲۰۰۲) مطرح نمودند، تقسیم سود بیشتر حاوی اطلاعاتی راجع به گذار شرکتها از مرحله رشد به مرحله بلوغ است. البته بایستی توجّه نمود در اینجا بلوغ به عنوان یک معیار نسبی مطرح است، به این معنی که هر چه نسبت سود انباشته به حقوق صاحبان سهام بیشتر باشد، شرکت بالغتر محسوب شده و انتظار میرود سود نقدی سهام بیشتری توزیع نماید. همان طور که در بحث تئوری بلوغ نیز مطرح گردید، پیش بینی میشود شرکتهای بالغتر با در اختیار داشتن فرصتهای سرمایهگذاری مناسب کمتر و جریانهای نقد آزاد بیشتر در مقایسه با شرکتهای جوانتر، به منظور کاهش هزینه های نمایندگی ناشی از جریانهای نقد آزاد؛ سود نقدی بیشتری توزیع نمایند (گرولون و دیگران، ۲۰۰۲).
به اعتقاد دی آنجلو و دیگران (۲۰۰۶) نسبت سود انباشته به جمع حقوق صاحبان سهام معیار مناسبی برای اندازهگیری درجه بلوغ شرکتها است، زیرا میزان اتّکای آن ها به منابع تأمین مالی داخلی[۶۷] (از محل سودهای انباشته توزیع نشده) و همچنین میزان اتکای آن ها به منابع تأمین مالی بیرونی[۶۸] (انتشار اوراق بدهی و سهام) را مشخص میکند. شرکتهای دارای نسبت پایینی از سود انباشته به جمع حقوق صاحبان سهام هنوز در مرحله تزریق سرمایه قرار دارند، در حالی که شرکتهای با نسبت سود انباشته به جمع حقوق صاحبان سهام بالا شرکتهای بالغتری هستند که بیشتر به منابع مالی داخلی متّکی بوده و با توجّه به عدم نیاز به تأمین مالی بیرونی و برخورداری از منابع مالی مازاد (احتمالی) تمایل و استطاعت مالی بیشتری برای توزیع سود نقدی سهام دارند. به اعتقاد ایشان با بهره گرفتن از این نسبت بهتر میتوان شرکتهای مؤفّقی که در گذشته سودآوری بالایی داشته اما به دلیل عدم توزیع سود نقدی و برخورداری از جریانهای نقدی آزاد بیشتر دارای مشکلات نمایندگی بالقوه شدیدتری هستند را شناسایی نمود. به همین دلیل، انتظار میرود سهامداران با مشاهده نسبت سود انباشته به حقوق صاحبان سهام بالا در ترازنامه به مشکلات نمایندگی بالقوه پی برده و در صدد استفاده از حق رأی و سایر ابزارهای اعمال اثر خود در جهت توزیع سود نقدی بیشتر برآیند (دی آنجلو و دیگران، ۲۰۰۶).
از این دیدگاه، نسبت سود انباشته به جمع حقوق صاحبان سهام متفاوت از سطح سودآوری کوتاه مدت شرکت است که پس از مطالعه بنیادین لینتنر (۱۹۵۶) بیشتر به عنوان یک عامل اثرگذار مطرح بوده است. همچنین این نسبت در مقایسه با وضعیت نقدینگی فعلی شرکت معیار بهتری برای مشخص نمودن درجه بلوغ شرکت به شمار میرود.
دی آنجلو و دیگران (۲۰۰۶) با آزمون تئوری بلوغ دریافتند که بین نسبت سود انباشته به کل حقوق صاحبان سهام – به عنوان معیار درجه بلوغ و احتمال توزیع سود نقدی توسط شرکت رابطه مثبت و معنیداری برقرار است. نتایج تحقیق دنیس و اوسوبو (۲۰۰۸) نیز مؤیّد برقراری چنین رابطهای بود.
چی و سا (۲۰۰۹) نیز با انجام مطالعهای شواهدی مبنی بر وجود رابطه مثبت و معنیدار بین نسبت سود انباشته به جمع حقوق صاحبان سهام و میزان سود نقدی تقسیمی شرکتها یافتند.
بنابرین مطابق با تئوری بلوغ (چرخه عمر مالی شرکت) و همچنین نتایج تحقیقات پیشین انتظار میرود نسبت سود انباشته به جمع حقوق صاحبان سهام تأثیری مثبت و معنیدار بر میزان سود نقدی تقسیمی شرکتها داشته باشد.
آخرین نظرات