ترومن(۱۹۸۶ ) به این سؤال پاسخ میدهد که چرا مدیران به صورت اختیاری، سود را پیشبینی میکنند؟
مدیران اغلب پیشبینی سود را جهت پیشرفت در اعلان سود واقعی، افشا میکنند. افشاسازی مدیران می بایست هماهنگ باشد، که پیامد آن افشاسازی واقعی در آینده خواهد بود. چنانچه هدف مدیران حداکثرسازی ارزش بازار شرکت باشد و از طرفی بر تصمیمات تولید کنترل داشته باشند، این امر انگیزه ای بر افشای پیشبینی سود خواهد بود و بدان دلیل است که افشای پیشبینی برای سرمایه گذاران ارزیابی مورد علاقه از توانایی مدیر به همراه خواهد داشت، که در پیشبینی تغییرات محیط اقتصادی و تعدیل برنامه های تولید نقش دارد. بدین وسیله افشای پیشبینی منجر به افزایش ارزش بازار شرکت خواهد شد.
۲-۳- پیشینه تحقیق
۲-۳-۱- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
نایدر هوفروریگان (۱۹۷۲) تحقیقی در زمینه پیشبینی سود و قیمت سهام انجام دادهاند. این دو محقق با پیشبینی سود یکصد شرکت پذیرفته شده در بورس نیویورک به این نتیجه رسیدند که قیمت سهام با تغییرات سود پیشبینی شده رابطه مستقیم دارد.
بررسی دو ووب(۱۹۷۲) نیز نشان داد که پیشبینی های مدیریت آگاهانه کمتر از واقع ارائه می شود و مدیریت در وضعیتی است که میتواند عملکرد را به پیشبینی انجام شده نزدیک گرداند.
فریز و هایس (۱۹۷۷) خطای پیشبینی ۲۷۹ شرکت را در سال های ۱۹۷۲-۱۹۷۰ مورد بررسی قرار دادند.در این تحقیق دوره پیشبینی تنها متغیری بود که ارتباط معنادار و منفی با خطای پیشبینی نشان داد، اما این ارتباط تداوم نداشت .
رونالد(۱۹۷۸) پیشبینی مدیران را با پیشبینی تحلیل گران و همچنین هر یک را با پیشبینی مدل های سری زمانی مقایسه نمود.شواهد حاصله از پیشبینی های سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ نشان داد؛ پیشبینی مدیران نسبت به تحلیل گران از دقت بیشتری برخوردار است اما تفاوت آن ها با اهمیت نیست. علاوه بر این،پیشبینی تحلیل گران در صورتی که قبل از پیشبینی مدیران اعلام شود نسبت به زمانی که این پیشبینی بعد از پیشبینی مدیران اعلام شود،از دقت کمتری برخوردار است. مقایسه این دو پیشبینی با مدلهای سری زمانی حاکی از آن بود که پیشبینی تحلیل گران هنگامی که قبل از پیشبینی مدیران اعلام شود،بر مدل های سری زمانی برتری ندارد.
پنمن (۱۹۸۰)بازده روزانه را حول اعلام پیشبینی اندازه گیری کرد و دریافت که پیشبینی های سود مدیران، به طور متوسط، حاوی اطلاعاتی در ارتباط با ارزشیابی اوراق بهادار و در نتیجه تصمیمات سرمایه گذاران هستند. به علاوه نتایج تحقیق او حاکی از آن است که متوسط تغییرات قیمت سهام در تاریخ انتشار پیشبینی مثبت است.
آجینکیا و همکاران(۱۹۸۴) ضمن ارائۀ تئوری تعدیل انتظارات اظهار کردند که مدیران از طریق ارائۀ پیشبینی ها سعی میکنند که انتظارات رایج بازار را به سمت باورهای خود در مورد آینده، واحد تجاری (بر مبنای اطلاعات منتشر نشده) سوق دهند و با توجه به علائمی که پیشبینی های مدیریت ارائه میکند، بازار سهام انتظارات خود و قیمت تعادلی سهام شرکت را بازبینی می کند. آن ها همچنین معتقدند که مدیران انگیزه هایی برای افشای هر دو دسته اخبار خوب و بد دارند که از طریق آن افشای کامل و نظام مند اطلاعات افشا نشده به طور اختیاری محقق خواهد شد.
پدول (۱۹۹۴) تطابق پیشبینی ۱۱۲ شرکت IPO کانادایی را برای سال های ۱۹۸۷-۱۹۸۳ موضوع تحقیق خود قرار داد. یافته ها نشان داد که میانگین خطای مطلق پیشبینی حدود ۸۸ درصد است که بیانگر خوش بینی مدیران در پیشبینی ها و گزارش بیشتر از واقع آن ها است. از سوی دیگر، اطلاعات این پژوهش رابطه مثبت دوره پیشبینی با خطای آن و رابطه منفی پیشینه تجارت را آشکار کرد و نیز رابطه معنادار بین اعتبار حسابرسان و خطای پیشبینی به دست آمد اما بین دیگر عوامل (اندازه شرکت،اعتبار تضمین کنندگان،و ریسک شرکت) رابطه با خطای پیشبینی مشاهده نشد.
ویلیامز(۱۹۹۶) دریافت که مدیران با توجه به دقت پیشبینی های قبلی خود،شهرت و اعتباری کسب میکنند که این دقت به عنوان نشانه ای برای باورپذیری پیشبینی های اخیر مدیریت به کار می رود. سرمایه گذاران به افشای اطلاعات مدیرانی که سابقۀ مناسبی در ارائۀ اطلاعات دارند اتکا میکنند و برای افشای آن ها اعتبار بیشتری قائل هستند. نتایج تحقیق ویلیامز(۱۹۹۶) نشان داد که اندازه بازنگری در پیشبینی های تحلیل گران، در اثر ارائۀ پیشبینی های مدیران، تابعی از دقت پیشبینی های قبلی مدیران است.
نتایج پژوهش های آبودی و کازینک(۲۰۰۰) نشان میدهد که در برخی شرایط،منافع مدیران ممکن است در جهت انتشار اطلاعاتی (ارائه پیشبینی هایی ) باشد که قیمت سهام را در جهت منفی و به منظور کاهش،تحت تأثیر قرار دهد(در شرایط افزایش سرمایه شرکت ها).
بوش و همکاران (۲۰۰۰) معتقدند نهادها ترجیح میدهند سهام شرکت هایی را خریداری کنند که در حال تقویت افشای خود هستند. لذا منطقی است که فرض کنیم این نهادها به تقاضا و اصرار خود برای دریافت اطلاعات و افزایش افشای شرکت ادامه دهند .
بیجینسکی و دیگران (۲۰۰۲) به مقایسه زمان شناسایی سودهای پیشبینی شده در دو کشورامریکا و کانادا پرداخته، نتیجه گرفتند که شرکتهای امریکایی احتمالا زمانی که اخبار بد نزدیک است، سود را پیشبینی میکنند، ولی شرکتهای کانادایی زمانی که اخبار خوب در طول دوره پیشبینی وجود دارد، سود را پیشبینی میکنند.
راجگوپال و سایرین(۲۰۰۲) نیز نشان دادند که افزایش در مالکیت نهادی سبب کاهش انگیزه مدیران برای دستکاری سود و در نتیجه افزایش محتوای اطلاعاتی سود می شود .
ایرانی(۲۰۰۳) رفتار معاملات درونی(بررسی معاملات درونی حاکی از آن است که کارکنان داخلی شرکت در بحران مالی در فروش خالص شرکت نسبت به کارکنان داخلی شرکت های فاقد بحران مالی نقش مهمی دارند.)شرکت های دارای بحران مالی را با شرکت های فاقد بحران مالی در طول دوره ای که پیشبینی سود توسط مدیران صورت میگیرد،بررسی و مقایسه کرد. شرکت های دارای بحران مالی پیشبینی سود خوش بینانه تری منتشر میکنند که حاکی از دیدگاه رفتار منفعت طلبانه بود.
ناجار و سایرین (۲۰۰۳) معتقدند که مدیران با درجه بالاتر منافع وابسته به سهام شرکت،تمایل بیشتری برای استفاده از مکانیزم انتشار سود پیشبینی شده سهام در جهت جلوگیری از قیمت گذاری نادرست سهام دارند. آجینکیا(۲۰۰۵) معتقد است که با وجود رویکرد مبتنی بر تقویت افشا از سوی نهادها و بررسی موشکافانه منظم و مستمر چشم انداز آتی سودآوری شرکت از جانب آنان، انتظار می رود پیشبینی های بیشتری از جانب مدیران ارائه و پیشبینی های ارائه شده از دقت بیشتر و خو ش بینی کمتری برخوردار شود.
آخرین نظرات